انجمن دفاع از قربانیان تروریسم – پس از مرگ دونالد رامسفلد، سایت The Nation در مقاله ای به قلم فیلیس بنیس به بررسی تاریخ فعالیت های وزیر دفاع دولت جورج بوش پرداخته است. گرچه این مقاله به دنبال انداختن تمامی بار گناهان جنگ طلبی های امریکا در جهان بر دوش رامسفلد است اما اطلاعات مندرج در آن می تواند مبدایی برای تحقیقات بیشتر و افشای ماهیت واقعی اثرات این جنگ طلبی ها در جهان باشد.
فیلیس بنیس محقق موسسه مطالعات سیاستگذاری و نویسنده کتابهایی با عنوان “قبل و بعد: سیاست خارجی ایالات متحده” و “جنگ علیه تروریسم” است.
وی در این مقاله می نویسد:
هزینه های انسانی و اقتصادی جنگ های دونالد رامسفلد سرسام آور است. برخلاف صدها هزار عراقی و افغانی و بسیاری دیگری که در جنگ هایی که وی به راه انداختند و در سلولهای شکنجه ای که وی بر آنها نظارت داشته مرده اند، دونالد رامسفلد در صلح و صفا مرد.
با در اختیار گرفتن زمام پنتاگون به عنوان وزیر دفاع برای دومین دوره در سال 2001، رامسفلد یکی از ایدئولوگ های اصلی نئوکانهای پیرامون جورج بوش بود که حملات یازده سپتامبر در سال 2001 را فرصتی برای به راه انداختن جنگ می دید. رامسفلد در مصاحبه ای با واشنگتن پست پس از یازده سپتامبر به یاد می آورد که ” من هیچ شکی در ذهن وی باقی نگذاشتم که باید به جلو برود و عقب نشینی نکند. و وی گفت که باید کاری انجام دهد و ما به درک مشترکی رسیدیم.”
جنگ به سرعت در دستور کار دولت جرج بوش قرار گرفت. در دوازده سپتامبر، بوش سخنرانی مشهور خود با عنوان “ما جهان را در خواهیم نوردید” ایراد کرده و رامسفلد برای حمله به افغانستان، یکی از فقیرترین کشورها در جهان، دست به کار شد. بیش از هرکسی دیگر، رامسفلد معمار “جنگ جهانی علیه ترور” دولت بوش بود.
گرچه رسانه های جریان اصلی آن را به درستی گزارش نکردند، اما به سرعت مشخص شد که تلفات غیرنظامی در افغانستان بی شک و شبهه بالا است. اولین تحقیق در مورد تلفات غیرنظامی نشان داد که جان غیرنظامیان افغان کمترین ارزش را در نزد طراحان نظامی و نخبگان سیاسی ایالات متحده داشت و رامسفلد بخشی از هر دو صنف بود.
پس از دو هفته از آغاز جنگ، دفتر رسانه ای رامسفلد اعلام کرد که بمب افکن های امریکایی، بمب های خوشه ای، که اکنون سلاحی ممنوعه شده اند، را بر روستایی در شاکر قلعه در استان هرات انداخته اند. بمب ها نه غیرنظامی را کشته و چهارده نفر دیگر را زخمی کرده بودند. اما دفتر رامسفلد مشکلی بزرگتر از آن داشت. بمب های خوشه ای در نواری زردرنگ بسته بندی شده بودند. و همزمان نیز هواپیماهای پنتاگون بسته های غذایی برای آوارگان افغانی می انداختند که دقیقا به همان رنگ بسته بندی شده بودند. هر کودک ناآگاهی که به خیال برداشتن بسته غذایی به سمت آنها می رفت، ممکن بود بوسیله بمب های خوشه ای ایالات متحده منفجر شود. رئیس دفتر فرماندهی کل قوای ایالات متحده، ژنرال ریچارد میرز، در کنفرانس خبری به همراهی رامسفلد پذیرفت که ممکن است غیرنظامیان میان این دو گیج شوند اما ایالات متحده هیچ عزمی برای تعلیق استفاده از بمب های خوشه ای ندارد.
افغانستان هیچ گاه مدنظر رامسفلد نبوده است. این کشور دروازه ای برای جنگ و زمینه ای برای حمله ای واقعی در نتیجه حملات یازده سپتامبر بود. جنگ در عراق چندین سال در دستور کار وی بوده است. و رامسفلد طرح حمله به عراق را 24 ساعت پس از حمله به برج های دوقلو بر روی میز گذاشت. در اولین جلسه در کاخ سفید وی پرسید که چرا ایالات متحده به جنگ عراق نمی رود . تنها پاسخ در برابر آن، پرسش از زمانبندی بود چرا که عامه مردم به القاعده توجه داشتند و هیچ یک از مقامات کاخ سفید پاسخ واقعی به پرسش رامسفلد مبنی بر اینکه عراق هیچ ارتباطی با القاعده و حملات یازده سپتامبر ندارد را ارائه نداد.
منافع رامسفلد در عراق طولانی مدت بودند. در اوایل 1998، رامسفلد به همراه دیگر نئوکان ها در اندیشکده های مرتبط به دنبال اعمال فشار به دولت کلینتون برای ایجاد تغییر رژیم در عراق بودند. کلینتون نیز یک سال بعد قانون آزادسازی عراق را امضا کرد و تغییر رژیم در عراق به سیاست رسمی ایالات متحده تبدیل شد.
پانزده سال قبل تر از آن، در سال 1983، رامسفلد رابطه ای صمیمانه با رهبر عراق، صدام حسین داشت. در آن زمان واشنگتن به دنبال برد وی در جنگ ایران و عراق بود. در آن سال رامسفلد به عنوان فرستاده دولت رونالد ریگان به بغداد رفت تا هماهنگی های لازم برای حمایت واشنگتن از صدام برای پیروزی علیه ایران را انجام دهد. ایالات متحده پیشنهاد تامین تسلیحات و اطلاعات و موارد بیشتری همچون موادی که منجر به زرادخانه سلاح های شیمیایی برای وی شد را ارائه داد. زمانی که صدام به دشمن ایالات متحده تبدیل شد، رامسفلد و همکارانش بر روی حافظه ضعیف ملت امریکا حساب باز می کردند تا مطمئن باشند که آن ملاقات شرم آور دوباره مطرح نگردد.
الجزیره در گزارشی اعلام کرد که رامسفلد در 21 سپتامبر 2002 در مصاحبه با سی ان ان عنوان داشت که در ملاقات سال 1983 به صدام هشدار داده بود که از تسلیحات شیمیایی استفاده نکند اما اسناد ایالات متحده از این ملاقات با صدام نشان دادند که وی چنین چیزی را نگفته است.
جنگ با عراق و تخریب زیرساخت های اجتماعی و مادی اش پس از یک دهه تحریم فلج کننده واشنگتن هیچ ارتباطی با حملات یازده سپتامبر نداشت. دلایل آن نیز ایدئولوژیک و استراتژیک یعنی محلی برای اعمال قدرت نظامی ایالات متحده، کنترل نفت، ایجاد پایگاه های نظامی و تخریب قدرت های منطقه ای مخالف واشنگتن و ایجاد هژمونی اسرائیل و متحدان عربش در خاورمیانه بود.
این اقدام می توانست موفقیتی اساسی در تلاش برای تعییر سیاست خارجی ایالات متحده از نوعی از امپریالیسم عملگرایانه و متکی بر استفاده از چندجانبه گرایی به سمت تاکید بی حدومرز قدرت ایالات متحده با استفاده از قدرت نظامی پیش دستانه باشد.
بنابراین، طی تنها چندماه از براندازی حکومت طالبان در افغانستان و جایگزینی آن با یک حکومت تحمیلی افغانی های در تبعید و منتخب از سوی ائتلاف به رهبری امریکا؛ نیروی نظامی و استراتژیک واشنگتن از کابل به سمت بغداد رفت. رامسفلد بخشی از این اقدام بود.
در ابتدا دروغ ها آمدند. ادعاهای دروغ رامسفلد برای توجیه جنگ در عراق ادامه یافته و افزایش یافت. البته، دروغ اولیه این پیش فرض بود که حکومت عراق به نوعی به حملات یازده سپتامبر مرتبط است. تایید آن آسان بود. با رسانه های جریان اصلی که نمی خواستند حتی با این دروغ ها مقابله کنند، سوالات اندکی پرسیده شد. پس از آن تسلیحات کشتار جمعی، کیک زرد اورانیوم از نیجر و خرید استوانه های آلومینیومی از سوی عراق به صحنه آمدند. استوانه هایی که تها برای تولید تسلیحات اتمی به کار می رفتند. پس از آن فریب در شورای امنیت سازمان ملل آمد. جایی که فردی خوب در میان جنایتکاران جنگی دولت بوش یعنی وزیر امور خارجه کالین پاول به پا خاست و به شورا و مردم امریکا و جهانیان در مورد آنچه که ایالات متحده در مورد تسلیحات کشتار جمعی عراقی، که وجود نداشتند، دروغ گفت.
رامسفلد بزرگترین طرفدار جنگ در عراق بود. در سپتامبر 2002، زمانی که تلاش برای دریافت حمایت عامه و مجوز سازمان ملل برای جنگ علیه عراق در اوج خود بود، رامسفلد یادداشتی را دریافت کرد که بر ضعف دلایل جنگ صحه می گذاشت. این یادداشت جامعه اطلاعاتی بود که بر ضعف استدلال به نفع جنگ و ادعاهای کاذب در خصوص برنامه تسلیحات اتمی عراق که وجود نداشتند، تاکید داشت. در این یادداشت آمده بود، شاید بیش از 90 درصد از آگاهی ما از برنامه تسلیحات اتمی عراقی مبتنی بر تحلیل ها از اطلاعات غیردقیق است.
آن سند توسط مدیر بخش اطلاعاتی ستاد کل نیروهای مسلح امریکا تهیه شده بود که توسط رامسفلد و رئیس ستاد به هیچ یک از اعضای کابینه نه در کاخ سفید و نه در وزارت امور خارجه و نه هیچ کس دیگری منتقل نشد.
پس از دروغ ها رسوایی ها آمدند. شکنجه، از ابتدا. ابتدا در سایتهای مخفی سازمان سیا در کشورهای اطراف جهان و پس از آن گوانتانامو که پایگاه دریایی امریکا در کوبا که به صورت غیرقانونی اشغال شده رابه زندانی خشن و دورافتاده و بیرحم تبدیل شده است. پس از آن نیز زندان های ایجاد شده توسط پنتاگون تحت ریاست رامسفلد مانند ابوغریب و کمپ بوکا افشا شدند.
کشتن غیرنظامیان مشخصه بارز جنگ رامسفلد در عراق بود. حملات هوایی که بر نیروهای دشمن صورت می گرفت مجالس عزا و جشن های عروسی و بازارها را هدف قرار می داد. و کودکان. نیروهای زمینی به هر چیزی و یا هر کسی که حرکت می کردند شلیک می کردند. و از جمله کودکان. در یک اتفاق نادر که برخی از سربازان و یا مزدوران پنتاگون در برابر اتهام قتل غیرنظامیان قرار گرفتند، تقریبا هیچ کدام از آن ها به زندان نیفتادند. چهار مزدور بلکواتر در نهایت محکوم شدند. یکی از آن ها به جرم قتل عمد محکوم شد و با دیگران در مجموع به سی سال حبس محکوم شدند که توسط دونالد ترامپ بخشیده و آزاد شدند. آنها چهار عراقی غیرمسلح را بی هیچ دلیلی در میدان منصور در جنوب بغداد در سال 2007 کشته بودند.
هزینه های انسانی، محیط زیستی، اقتصادی و اجتماعی جنگ رامسفلد در عراق سرسام آور هستند.
در افغانستان حداقل 47245 غیرنظامی و 69 هزار نیروی امنیتی در جریان جنگ از سال 2001 کشته شده اند. در پنج سال گذشته به تنهایی ، مرگ و جراحت غیرنظامیان ناشی از حملات هوایی ایالات متحده و هم پیمانانش افزایش یافته که 40 درصد از آن را کودکان تشکیل می دهند. یک هزار و پانصد و نود و هشت کودک. آمار اجساد کشتگان عراق رقمی در حدود 288 هزار نفر کشته ناشی از جنگ رامسفلد در عراق از سال 2003 را به ثبت رسانده است. از آن میان ، 186 هزار تا 209 هزار نفر مربوط به غیرنظامیان هستند. این ارقام تخمینی هستند.
بر اساس پروژه اولویت های ملی، جنگ های رامسفلد در افغانستان و عراق هزینه ای بالغ بر 5.4 تریلیون دلار داشته است. اگر رامسفلد و رفقایش در دولت بوش می خواستند که حملات یازده سپتامبر را در حد و اندازه اش در نظر گیرند، یعنی جنایت وحشتناک علیه بشریت، به جای اینکه آن را با اقداماتی مانند جنگ جهانی پاسخ دهند در این صورت تصور کنید که آن پول ها می توانند در چه مواردی مصرف شوند. و تمامی آن صدها هزار افغان و عراقی اکنون زنده بودند. میراث دوگانه رامسفلد عنصری کلیدی در فهم تاریخ ایالات متحده در ابتدای قرن بیست و یکم خواهد ماند. بخش اول میراث جان هایی است که بواسطه جنگ های وی از بین رفتند. بخش دوم میراثی از جنبش های ضدجنگ در ایالات متحده و جهان و علیه امپریالیسم و با هدف دستیابی به عدالت به جای انتقام است و اقدامات غیرقانونی رامسفلد الهام بخش آنها بود. آن جنبش ها، در کنار میراث کسانی که جان خود را از جنگ ها از دست دادند از نام وی بادوام تر خواهند بود.
سایت Onion ساعاتی پس از مرگ رامسفلد این تیتر را زد که “سلاح کشتار جمعی در 88 سالگی مرد”. اما “سلاح” نشانگر چیزی است که شخصی دیگر آن را استفاده و کنترل می کند. رامسفلد نه تنها به دلیل جنگ طلبی بلکه برای سازماندهی، به کارگیری و فرماندهی جنگ نیز مسئول می باشد. بنابراین “سلاح” کلمه ای مناسب نیست. “جنایتکار جنگی” بهتر می تواند مطلب را برساند.