نفاق جدید، جریان شناسی درون دینی از دوران تأویل
رضا سراج، کارشناس مسائل سیاسی، در مقاله ای منتشر شده در سال 1388، به بررسی مفهوم و مصادیق قدیم و جدید نفاق در تاریخ مسلمین می پردازد. متن این مقاله به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه:
نفاق، صف بندی درونی و بسیار خطرناک در جامعه دینی است که از داخل، جبهه جدیدی را علیه دین، رهبری وحکومت دینی بازگشایی می نماید. ضربات جریان نفاق بر پیکرهی اسلام و مؤمنان، همواره بیش از کفار و مشرکین بوده است، بگونه ای که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به نقل از پیامبر عظیم الشان اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به محمد ابن ابی بکر می فرمایند: “تحقیقاً برای امتم از مؤمن ومشرک هراس و نگرانی ندارم، چرا که مؤمن به واسطه ایمانش تحت محافظت خداست و مشرک را نیز به سبب شرکش، خداوند نابود میکند. لیکن من برای شما از هر منافق پنهان و نقابدار که عالمانه سخن می گوید، نگرانم. چراکه میگوید آنچه را خوب میدانید و عمل میکند آنچه را بد و منکر میدانید “. (1(
جریان نفاق و منافقین تنها منحصر به صدر اسلام نیست، بلکه در همهی زمان ها وجود دارد. رهبر معظم انقلاب در بحث روشنگرانهای پیرامون جریان نفاق می فرمایند: “نفاق و انسان های منافق که در قرآن از آنان به نام “فی قلبوهم مرض ” یاد میشود، فقط در صدر اسلام نبودند، در همهی زمان ها هستند، از جمله زمان ما و با هدایت قرآن و نور قرآن باید آنها را شناخت “. (2(
در این نوشتار با بررسی تاریخ صدر اسلام و مقایسه تحلیلی تطبیقی آن با شکل گیری و استمرار انقلاب اسلامی و همچنین استناد به سنت های تغییر ناپذیر الهی حاکم بر تاریخ، تلاش گردیده دسته بندی های پدیده شوم نفاق، بویژه نفاق جدید و همچنین چگونگی شناخت و مقابله با آن در راستای تبیین سخنان مقام معظم رهبری در این باره مورد مطالعه قرار گیرد. ضمن آنکه این بحث به عنوان کلیدی است برای بررسی و تحلیل فتنه مخملین اخیر.
معنا و مفهوم نفاق:
شهید مطهری در بحثی پیرامون نفاق می فرمایند: “منافق کسی است که فکر و اندیشه اش یک جور میگوید و زبانش جور دیگر، درست بر ضد آن، احساسات و عواطفش در یک جهت است، ولی تظاهرات ظاهریش در جهت دیگر “.
ایشان درباره معنی نفاق بیان میدارند: “لعنت نفاق از واژه “نفق ” است، نفق یعنی راه. البته راه های مخفی و پنهانی. در لغت هم وقتی که ما راجع به منافق نگاه میکنیم که منافق را چرا منافق می گویند؟ می بینیم که گفته اند برای اینکه منافق دو راه و دو درب برای خودش قرار می دهد، یک درب ورودی که به واسطه آن درب، وارد می شود به اسلام، و یک درب خروجی که باید فرض کنیم پنهانی است. از یک درب وارد می شود و از درب دیگر خارج می شود “. (3(
همچنین رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص معنا و مفهوم نفاق می فرمایند: “راجع به مفهوم نفاق در قرآن به روشنی صحبت شده و عبارت است از اینکه یک نفر یا جماعتی، یک فکری و یا جهت گیری را داشته باشد و خلاف آن را به مؤمنین ابراز کند، در راه خدا نباشد و وانمود کند در راه خداست، مؤمن نباشد و وانمود کند مؤمن است، دروغ بگوید، این معنای نفاق است. نفاق: پنهان کردن یک ضلالت، تاریکی و نشان دادن چیزی بر خلاف که در آنها نیست “.
دسته بندی منافقین:
به طور کلی تاریخ اسلام دو دوره “تنزیل ” و “تأویل ” را شامل می گردد که جریان نفاق در هر دو برهه، به عنوان یک صف بندی درونی، در جامعه دینی فعال بوده و میباشد.
دوران تنزیل، دورهی نزول قرآن و زمان مبارزه با دشمنانی است که میخواهند از پیدایش دین ممانعت بعمل آورند. در این دوره جامعه دینی با دو دسته از منافقین مواجه گردید: یک دسته “منافقین پنهان ” و دستهی دیگر “منافقین محارب “.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در دستهبندی منافقین، آنان را به سه دسته کلی تقسیم می نمایند و در توضیحاتی پیرامون “دسته اول منافقین ” می فرمایند: “دستهی اول منافقین، ابتدای ورود پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مدینه هستند. کسانی بودند که یا اسلام نیاوردند و یا بعضی ایمانی از روی احساسات به اسلام آوردند. ولی اعتقاد به اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله) در دل آنان عمقی نداشت و با یک تکان، ایمان ضایع شد. اینها کسانی بودند که در قرآن از آنان با “فی قلوبهم مرض. . . ” در اول سوره بقره صحبت می شود. اول کار، همه نوعی ایمان آوردند (مگر تعدادی). لکن همه ایمان قوی نداشتند. تودهی مردم، انسان هایی سالم و بی غل و غش، ایمان مثل نوری در دلشان افتاد و رشد کرد، مستحکم شد. ولی در قلوب مریض، افراد خودخواه، لاابالی و انسانهایی که به فکر هیچ چیز نبودند، بذر ایمان در دل اینها پا نگرفت، ایمان آنها ضعیف بود، عمق پیدا نکرد، ارتباط عمیق با یهود هم نگذاشت ایمان آنها مستحکم شود. در باطن ایمان را از دست دادند و یا از اول نداشتند، ولی جرأت نمیکردند اظهار کنند. فضای مدینه، ایمان پر نور جوانان، آیات قرآن، وحی، مسائل پر هیجان، فضای مدینه را قبضه کرده بود. کسی جرأت اظهار بی ایمانی نداشت “. (5(
این دسته از منافقین در مدینه در واقع نقش ستون پنجم را برای یهود، کفار و قریش ایفا میکردند. آنان با ارتباط عمیق با یهود، ضمن احداث مسجد ضرار (آسیب زننده)، از طریق یک توطئه مشترک با سر کردگان یهود از جمله “ابو عامر ” سعی داشتند انسجام مسلمانان را از درون متلاشی نمایند که خداوند از طریق وحی، پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از این توطئه آگاه کرد. پیامبر نیز دستور دادند که مسجد ضرار را تخریب و حتی ویرانهی آن را نیز به آتش بکشانند.
سرکردهی منافقینِ دستهی اول در مدینه، فردی به نام “عبدالله ابن اُبَی ” بود که با جماعتی معلوم الحال، به دفعات سعی نمود به حکومت نوپای دینی ضربه بزند. یکی از این دفعات در ماجرای جنگ احد رخ داد و او نیروهای خود را که تقریباً یک سوم جمعیت سپاه اسلام بود، به بهانه ای واهی در شوط (میان مدینه و احد) به مدینه باز گرداند. این انشعاب ضرباتی را به مسلمانان وارد نمود.
در ماجرای غزوه بنی المصطلق نیز عبدالله ابن اُبَی و منافقینِ همراه او در حال طراحی توطئهی بیرون نمودن پیامبر (صلی الله علیه و آله) از مدینه بودند که نوجوانی از انصار به نام “زید ابن ارقم ” سخنان آنان را شنید و به اطلاع حضرت رساند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) “عبدالله ابن اُبَی ” را احضار و توطئه منافقانهی او را به وی گوشزد نمودند. او “زید ابن ارقم ” را به دروغ گویی متهم کرد و با قسم های غلاظ و شداد، منکر طرح های توطئه آمیز خود شد. خداوند سوره “منافقون ” را در رابطه با این دسته از منافقین نازل فرمود.
“منافقین محارب “، دستهی دیگری از جریان نفاق در دوران تنزل می باشند که علیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حکومت دینی اعلام جنگ مسلحانه نمودند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیان دسته بندی جریان نفاق، منافقین حربی را منافقین دسته سوم می نامند و در خصوص آنان می فرمایند: “دسته سوم، منافقینی هستند که در مدینه ایمان آوردند، دچار لغزش های مؤمنانه شدند، خود را حفظ نکردند، رفتند و در یمامه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) اعلام جنگ کردند و شدند منافقین محارب “. (6(
منافقین دوران تأویل:
دوران تأویل دورهی اجرای دستورات و احکام دین و مبارزه با کسانی است که قصد تحریف دین و به انحراف کشانیدن جامعه دینی را دارند. در این دوره صف بندی و رویارویی بر سر تأویل قرآن آغاز می گردد. در این راستا و هنگامیکه آیهی شریفه 9 سورهی حجرات نازل شد (و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفیءَ الی امر الله: و اگر دو طایفه از اهل ایمان با هم به قتال و دشمنی برخیزند، البته شما مؤمنان بین آنها صلح برقرار دارید و اگر یک قوم بر درگیری ظلم کرد، با آن طایفه ظالم قتال کنید تا به فرمان خدا باز آید (7))، پیامبر عظیم الشان اسلام (صلی الله علیه و آله) با نگاهی به آینده و پیش بینی برگرفته از قرآن، از تغییر الگوی نبرد و صف بندی جدیدی درجامعه دینی خبر دادند. حضرت در این هشدار فرمودند: “کسی در میان شما هست که برای تأویل قرآن نبرد خواهد کرد، همانگونه که من برای تنزیل آن نبرد کردم “. برخی از مسلمانان پرسیدند: “آیا ما هستیم؟ “. حضرت جواب منفی دادند و از امام علی (علیه السلام) به عنوان قهرمان مبارزه در عصر تأویل یاد کردند. (8(
حضرت امیر (علیه السلام) درباره جریان نفاق جدید یا به عبارت دیگر نفاق دوران تأویل فرمودند: “آنان به وحدانیت خدا شهادت می دهند. همین باعث می شود تا کشتن آنان بر مردم گران آید و به ولی خدا طعنه زده و بر او خشم گیرند “. (9(
همچنین حدیث دیگری از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشان می دهد که دوره تأویل، دورانی طولانی خواهد بود که پس از رحلت آن حضرت آغاز می شود و تا ظهور ادامه می یابد. رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در این باره می فرمایند: “مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) برای تأویل قرآن پیکار می کند، همانگونه که من برای تنزل آن پیکار کردم “. (10(
رهبر معظم انقلاب اسلامی از منافقین دوران تأویل با عنوان ” نفاق جدید ” یاد می کنند و در دسته بندی های نفاق، آنان را جزء دسته دوم منافقین بر می شمارند. ایشان در خصوص “نفاق جدید ” می فرمایند: “دسته دوم کسانی که جزء مؤمنین بودند، اول کار هم هیچ نشانه ای از نفاق در اینها نبود. ولی به مرور، دچار عوارضی شدند، این عوارض، کار دستشان داد و آنها را از پای در آورد. دسته دوم کسانی بودند که دشمنی نداشتند با اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حرکت اسلامی، دوست هم بودند … کار اینها خلف وعده ای بود که با خدا کردند. دروغی که با عملشان به خود گفتند. خلاف کاری، گناه، عدم اعتنا به تربیت خود، گاهی کار را به جایی میرساند که جزای کار آنها بدترین می شود. بدترین چیست؟ تکذیب آیات خدا، عدم دقت و مواظبت از خود، از حرف خود، از رفتار خود، از فکر خود و ازخود مراقبت معنوی نکردن، کارش به نفاق می رسد “. (11(
بنابراین در دوران تأویل، طبقهی جدیدی از نفاق در جامعه ظاهر می گردد که با شکل نفاق در دوران تنزیل متفاوت است و از آن به عنوان “نفاق جدید ” یاد می شود. مهمترین وجه تمایز نفاق دوران تنزیل با نفاق دوره تأویل، موضوع “وجاهت ” است که منافقین جدید از آن برخوردارند.
چرایی پدید آمدن نفاق جدید:
“نفاق جدید ” و یا به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، منافقین دسته دوم، معاندین دوران تأویل می باشند که جبهه ای درون دینی را علیه جامعه و نظام دینی بازگشایی می نمایند. قرآن علت شکلگیری این پدیده شوم و بسیار خطرناک را عدم استقامت و پایداری می داند. خداوند در قرآن مؤمنان را یک دست ندانسته و بدون توجه به ظواهر، آنان را در دو گروه طبقه بندی کرده است: “مؤمنین راستین ” و “مؤمنین دروغین “. آنگاه تفاوت میان مؤمنین راستین و دروغین را در عنصر “پایداری ایمان ” دانسته و از کسانی که در ایمان خود راست قامت نبوده و تغییر ماهیت داده اند به عنوان اهل نفاق یاد کرده است.
“من المؤمنین رجال صدوقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلاً لیجزی الله الصادقین بصدقهم و یعذب المنافقین ان شاء او یتوب علیهم ان الله کان غفورا، رحیماً : برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند. پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند (تا در راه خدا شهید شدند) و برخی مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند. تا آنکه خدا آن مردان راستگوی با وفا از صدق و ایمانشان، پاداش نیکو بخشد و منافقان را به عدل عذاب کند. اگر بخواهد یا به لطف، توبه شان بپذیرد که خدا بر خلق بسیار آمرزنده و مهربان است “. (12(
بنابراین قرآن کسانی که بر پیمان خود با خدایشان باقی مانده باشند را مؤمنین راستین دانسته و اینان را بر دو دسته تقیسم می کند: “شهیدان سرافراز ” و “بازماندگان پایدار و تغییر ناپذیر “. از سوی دیگر کسانی که از صداقت در پیمان بی بهره باشند، در گروه منافقان جای داده و از ایمان حقیقی بی بهره می داند. از این رو مؤمن حقیقی کسی است که ثابت قدم بماند و در دوران تأویل نیز ایمان خویش را از دست ندهد.
در این ارتباط امام علی (علیه السلام) که به واقع قهرمان مبارزه با منافقین جدید دوران پر فتنه تأویل است، در این باره می فرمایند: “به خدا سوگند من هم کسی هستم که در انتظار (شهادت) به سر می برم و من هرگز در روش خود تغییر نداده و برسر پیمانم ایستاده ام “. (13(
نحله های جریان نفاق در دوران تأویل:
نفاق جدید در دوران تأویل دارای نحله های متعددی است که در هدف دارای وحدت می باشند. پیامبر عظیم الشان اسلام (صلی الله علیه و آله) پس از اتمام جنگ احد، به امام علی (علیه السلام) فرمودند: “واقعاً تو ما را یاری کردی و همراه من با شمشیر خود مبارزه کردی و با جانت از من دفاع نمودی، چه خواهی کرد هنگامی که پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین رو در رو شوی “. امام علی (علیه السلام) که از این سخنان در شگفت شده بوند از حضرت پرسیدند: “آیا واقعاً چنین اتفاقی خواهد افتاد “؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ایشان فرمودند: “به خدا سوگند آری “(14)
در این حدیث شریف به وضوح پرده از نحله های نفاق جدید کنار می رود و ماهیت جریان های سه گانه منافقین در دوران تأویل آشکار می گردد.
ناکثین؛ نحله ای از نفاق جدید:
“ناکثین ” محصول پیوند چهار عنصر “وجاهت “، “ثروت “، “سیاست ” و “قدرت ” هستند. امام علی (علیه السلام) در خصوص این نحله نفاق می فرمایند: “به چهار نفر گرفتار شدم که هیچ کس به مانند آنان دچار نشده است. گرفتار شدم به شجاع ترین مردم “زبیر “، زیرک ترین مردم “طلحه “، مطاع ترین مردم “عاشیه ” و ثروتمندترین مردم “یعلی ابن مینه “. (15(
در حقیقت جریان ناکثین با قدرت “زبیر “، ثروت “یعلی ابن مینه “، نفوذ و وجاهت “عایشه ” و طراحی “طلحه ” بوجود آمد. “زبیر ” یکی از رزمندگان دلیر اسلام بود که لقب “سیف الاسلام ” را بر او نهاده بودند. شمشیر او گره های زیادی را گشوده بود. وی از جمله چهار نفری بود که برای بیعت با حضرت امیر (علیه السلام) ثابت قدم ماند. نقل شده است که هنگامیکه حضرت از دفن پیامبر (صلی الله علیه و آله) فراغت یافت، حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بر مرکب سوار کرد و به درب خانه مهاجرین و انصار رفت و از بیعت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و واقعه غدیر خم و سایر احادیث سخن گفت و از آنها در خواست حمایت کرد. در این میان چهل و چهار نفر از صحابه تعهد کردند در سلب حق او خودداری نکنند. حضرت (علیه السلام) دستور داد که سرهای خود را بتراشند تا از دیگران ممتاز شوند و درب خانه امام حاضر شوند و برای احقاق حق او قیام نمایند. فردا صبح تنها چهار نفر حاضر شدند: “سلمان “، “مقداد “، “ابوذر ” و “زبیر ابن عوام “. (16(
“طلحه ” نیز درنوع خود یکی از عناصر سیاسی و هوشمند محسوب می شد. “عایشه ام المؤمنین ” از چهرههای با نفوذ در میان مسلمانان به شمار می رفت و حرف و سخن او خریدار داشت. “یعلی ابن منیه ” هم که از طرف عثمان فرماندار یمن بود، با غارت بیت المال به ثروت فراوانی دست یافت. به صورتی که در تاریخ نقل شده یکی از کاروان های او چهار صد شتر بار زر همراه داشته است. “یعلی ابن منیه ” برای فتنه آفرینی ناکثین شصت هزار دنیار از بیت المال هزینه کرد. (17(
قاسطین:
یکی از نحله های جریان نفاق در دوران تأویل “قاسطین ” می باشند. “حسادت و کینه ورزی “، “قدرت طلبی و دنیا طلبی “، “تزویر و نیرنگ ” و “باورهای التقاطی و سست ” عناصر تشکیل دهنده این جریان بود.
آزادشدگان پیامبر (صلی الله علیه و آله) همواره پس از رحلت آن حضرت مترصد بودند تا قدرت را از آن خود نمایند و یک حکومت موروثی ایجاد کنند. “عبدالفتاح عبدالمقصود ” در این باره می نویسد: “پس از آنکه عثمان به کار خلافت گماشته شد، ابوسفیان در جمع خانواده خویش گفت: بنی امیه آن را (خلافت را) همچون گوی بربایند. سوگند به کسی که ابوسفیان بدان قسم می خورد، پیوسته این ا میدواری را دارم که (حکومت) برای کودکان شما به صورت وراثت در آید “. (18(
معاویه با در اختیار گرفتن حکومت در شام، اسلام نبوی را به اسلام قیصر و کسری مبدل ساخت و با دستگاه تبلیغاتی خود آنچنان فضای مسمومی را در سرزمین شام ایجاد نمود که مردم تصور میکردند که امام علی (علیه السلام) فرمان قتل عثمان را صادر کرده است.
پس از کشته شدن عثمان، معاویه با طلحه، زبیر و عاشیه در مکه میعاد گذاشت و با یکدیگر علیه حکومت حضرت امیر (علیه السلام) هم پیمان گردیدند. وی با به نمایش گذاردن پیراهن خونین عثمان در مسجد اموی، به بهانهی خونخواهی عثمان، با تزویر و نیزنگ، سپاهی را برای جنگ با امام علی(علیه السلام)آماده نمود.
قاسطین در شام اجتماعی از حاسدین وکینه ورزان نسبت به امام علی (علیه السلام) را بوجود آورده بودند. یکی از این افراد “ولید ابن عقبه ” بود که خصومت دیرینه ای با امام (علیه السلام) داشت. نقل است که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) ولید که مرد فاسقی بود به حضرت امیر (علیه السلام)گفت: “نیزه من از تو تیزتر و فصاحت من از تو بیشتر و بازوی من از تو قویتر است “. امام علی (علیه السلام)در پاسخ به ولید ابن عقبه فرمودند: “خاموش باش فاسق “. ولید در غضب شد به پیامبر (صلی الله علیه و آله) شکایت کرد. آنگاه آیه “افمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لایستون ” را نازل شد. (19(
در زمان خلافت عثمان، “ولید ابن عقبه ” والی کوفه گردید. وی اکثر اوقات، مست و لایعقل بود. در تاریخ آمده است: “یکروز صبح، در حال مستی به مأمومین گفت اگر بخواهید به جای دو رکعت، چهار رکعت نماز برای شما بخوانم. مردم موضوع بدمستی وی را به خلیفه گزارش دادند و حتی گروهی به مدینه آمدند و شهادت دادند به شرب خمیر ولید. او هم با حضرت علی(علیه السلام)مشورت کرد و امام فرمود اگر ثابت باشد باید او را حد زد. ولید با این کینه دیرینه نسبت به امام، از جمله کسانی بود که معاویه را به جنگ علیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) تحریک کرد. (20(
مارقین:
در ادبیات عرب، “مارق ” به تیری گفته می شود که از کمان رها گردیده است. از این رو مارقین، خروج کردگان از دین و ولایت الهی می باشند. شکل گیری این جریان نفاق، ریشه در عواملی همچون “عدم بصیرت در تشخیص حق و باطل “، “عصبیت “، “خرافه گرایی ” و “عدم تبعیت از ولایت ” دارد.
مارقین جریان نفاق اسلام منهای ولایت بود که با شعار “حسبنا کتاب الله ” خروج نمودند. این نحله از جریان نفاق، حضرت علی (علیه السلام) و معاویه را به یک چشم می نگریستند. خوارج معتقد بودند معاویه مردی متجاهر به فسق، مکار و نالایق است و حضرت امیر(علیه السلام) هم به دلیل راضی شدن به حکمیت، مرتد گشته و تا توبه نکند به اطاعت او نباید سر نهاد.
سرکردهی خوارج فردی به نام “عبدالله ” بود که نژادی یهودی داشت. در اثر القائات و شبهه افکنی این جریان نفاق، دوازده هزار نفر به آنان پیوستند. هنگامیکه امام (علیه السلام) با سپاه خود قصد داشت به جنگ معاویه برود، ناچار گردید ابتدا فتنه خوارج را دفع کند. حضرت قبل از آغاز جنگ، به اتمام حجت با آنان پرداخت. به طوری که قریب هشت هزار نفر از جماعت آنان جدا شدند و تنها چهار هزار نفر باقی ماندند که شعار “لا حکم الا الله و لو کره المشرکون ” را سر می دادند. از این تعداد نیز تنها نه نفر زنده ماندند.
عقیده باطل این نحله از جریان نفاق در جامعه دینی باقی ماند و فرقه های مختلفی از آنها پدید آمد.
رهاورد جریان نفاق برای جامعه دینی:
1- بحران حقانیت و مشروعیت
ایجاد بحران حقانیت و مشروعیت، مهلک ترین رهاورد جریان نفاق برای جامعه دینی است. افرادی که تا پیش از این در صفوف مؤمنین و از هم پیمانان آنان بوده و مورد توجه و اعتماد مردم قرار گرفتهاند، آنگاه که به دلیل عدم استقامت و پایداری دینی تغییر ماهیت داده و تجدید نظر طلب می شوند، جامعه را دچار حیرت و سردرگمی می نمایند. در این شرایط طبیعی است که تشخیص حق از باطل برای بخشی از جامعه دینی دشوار گردیده و بحران حقاینت به وجود می آید و “مشروعیت جریان حق ” در افکار عمومی زیر سئوال می رود.
امام علی (علیه السلام) در این باره می فرمایند: “اگر مردم می دانستند که او منافق است، دروغگوست، از او نمی پذیرفتند و گفتار دروغین او را تصدیق نمیکردند. اما با نا آگاهی می گویند او از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، رسول خدا را دیده و از او حدیث شنیده و از او گرفته است. پس حدیث دروغین او را قبول می کنند “.(21(
عنصر وجاهت در ایجاد بحران حقانیت و مشروعیت بسیار موثر می باشد. همچنانکه در صدر اسلام و در فتنه ناکثین به آن اشاره شد و در فتنه مخملین نیز شاهد بودیم که افرادی با سوء استفاده از عنصر وجاهت و القائات دروغین، بخشی از جامعه را دچار بحران حقانیت و مشروعیت نمودند.
بحران حقانیت و مشروعیت آنچنان برای جامعه اسلامی زیان آور است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای جلوگیری از این بحران، در مقاطع مختلف بر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه معصومین (علیه السلام) تأکید ورزیدند. احادیث منزلت، ثقلین، سفینه و کساء و مصادیقی از این دست، تأکید در سیره نبوی برای جلوگیری از بحران مذکور می باشند.
نکته قابل توجه اینکه امام عظیم الشان راحل نیز گویا خطر بحران حقانیت را برای نظام وجامعه دینی پیش بینی می نمودند و با تأسی از سیرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) با تأکید بر محوریت ولایت فقیه، بارها به صورت مصداقی در خصوص رهبر معظم انقلاب اسلامی مطالبی را اظهار داشتند. آن گوهر یکدانه حتی مدتی پس از تنظیم وصیت نامه سیاسی و الهی خود، سطوری را بر آن اضافه نمودند. از جمله آنکه “ملاک حال فعلی افراد است ” (22). اضافه نمودن سطور مذکور با این هدف انجام شد که هیچ کس نتواند بعدها از عنصر وجاهت، قرابت، و ملازمت با حضرت امام (ره) سوء استفاده نموده و در جامعه بحران حقانیت و مشروعیت ایجاد کنند.
2- ایجاد بی تفاوتی در جامعه:
یکی از پیامدهای جریان شوم نفاق در جامعه دینی، ظهور طبقه جدیدی از قاعدین و بی تفاوتها می باشد. بحران حقانیت و مشروعیت، جامعه را به تفرقه و بیراهه کشانیده و گروه دیگری را نیز به کناره گیری و بیتفاوتی سوق می دهد.
در خصوص این رهاورد جریان نفاق، حضرت امیر (علیه السلام) می فرمایند: “منافق گمراه کننده، خطا کار ومشوق خطاکاری است “. (23(
ظهور جریان قاعدین و بی تفاوتها در واقع نوعی ریزش در جامعه دینی و تداوم بحران حقانیت و مشروعیت است. “ابوموسی اشعری ” یکی از مصادیق تاریخی و بارز جریان قاعدین می باشد. او که تحت تأثیر القائات عایشه و وجاهت وی قرار گرفته بود، هنگامی که امام حسن (علیه السلام) به همراه “عمار ” به کوفه آمدند تا برای مقابله با فتنه ناکثین مردم را بسیج نمایند، با سوء استفاده از صحابی بودن و عنصر وجاهت خطاب به مردم گفت: “صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از غیر صحابه به رسول او نزدیکترند. شما بر گردن من حقی دارید که باید آن را ادا کنم. این فتنه، یک فتنه کور است و لذا در این فتنه انسان خواب بهتر از بیدار و نشسته بهتر از ایستاده و ایستاده بهتر از رونده و رونده بهتر از تلاش کننده و تلاش کننده بهتر از سواره است. پس شمشیرهای خود را غلاف کنید تا فتنه روشن گردد “. (24(
در آن زمان “سعد ابن مالک ” و “عبدالله ابن عمر ” نیز از جمله کسانی بودند که بی تفاوتی و کناره گیری را بر مقابله با جریان نفاق ترجیح دادند. “حارث ابن حوط ” نیز که اسیر بحران حقانیت شده بود، از امام علی (علیه السلام) در خواست کرد که مانند “سعید ابن مالک ” و “عبدالله ابن عمر “، قعود را بر قیام ترجیح دهد.
حضرت پاسخی به او دادند که مشخص می کند که قاعدین و بی تفاوتیها نمی توانند الگوی خوبی در دوران تأویل برای مقابله با نفاق باشند و مؤمنان حقیقی و راستین نباید فریب سخنان ظاهرالصلاح تجدید نظر طلبان را خورده و در دام فتنههای نفاق بیفتند.
حضرت امیر(علیه السلام) در پاسخ “حارث ابن حوط ” می فرمایند: “عبدالله و سعید حق را تنها گذاشتند و باطل را یاری نکردند. اینان چگونه می توانند امام و پیشوای خیر باشند تا پیروز شوند “. (25(
3- ظهور اصلاح طلبان دروغین:
رهاورد نفاق برای جامعه دینی، تخریب و افساد است نه اصلاح. برهمین اساس قرآن کریم یکی از ویژگیهای منافقان را ادعای دروغین اصلاح طلبی آنان می داند. از این رو یقیناً جامعه ای که دچار پدیده شوم نفاق گردد، شاهد ظهور اصلاح طلبان دروغین خواهد بود. در این هنگام صف بندی سیاسی جدیدی درجامعه شکل خواهد گرفت.
قرآن می فرماید: “و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالو انما نحن مصلحون ” و سپس در آیه بعدی تأکید نموده، و می فرماید: “الا انهم هم المفسدون “: هنگامی که به آنان گفته می شود روی زمین فساد نکنید، میگویند، ما اصلاح طلبیم، بدانید که اینها همان فساد آفرینان هستند. (26(
در تاریخ آمده است که جریان نفاق جدید (نحله ناکثین)، داعیه اصلاح داشته اند. هنگامی که به حضرت علی (علیه السلام) خبر دادند که سردمداران ناکثین با داعیه اصلاح طلبی به سوی بصره در حرکت هستند، حضرت در جمع مردم خطبه خواندند و فرمودند: “اینان (ناکثین) مردم را به سوی اصلاح فرا می خوانند “. آنگاه امام از مردم خواستند تا به مقابله با این جریان فساد برخاسته و فساد آفرینی آنها را به اصلاح واقعی تبدیل کنند و می فرمایند: “لعل الله یصلح بکم، افسد اهل الافاق “.(27) علیرغم ادعای دروغین اصلاح طلبی جریان نفاق، باید اذعان نمود که مؤمنان راستین اطلاح طلبان واقعی هستند و جریان تجدید نظر یا نفاق دوران تأویل، تنها گروهی واپس گرا می باشند که در دوره تأویل دچار بیماریهای نفاق و ارتجاع شدهاند.
4- ایجاد جنجال و تشنج در جامعه:
“غوغاسالاری ” رهاورد دیگر جریان شوم نفاق برای جامعه دینی است. از آنجا که منافقین فضای صمیمیت و دوستی را در جامعه دینی به عداوت و دشمنی تبدیل می نمایند و مرزبندی خودی و غیرخودی را بر هم میزنند، التهاب، هیاهو و تشنج، فضای جامعه را فرا می گیرد. در چنین شرایطی هیجان گرایی و احساس گرایی بر جامعه حاکم می شود و امکان اندیشیدن و تصمیم گیری برای گروهی از افراد جامعه از بین می رود و فضای سیاسی واجتماع آنچنان آلوده و غبار گرفته می شود که چشمها از دیدن حق و حقیقت باز می ماند و بصیرتها مخدوش می شود.
جریان نفاق با هراس دائمی از روشن شدن حقایق و ماهیت پنهانشان، همواره دست به غوغاسالاری می زند تا خود را استتار و اختفاء نماید. منافقین برای ایجاد هیاهو، جنجال و تشنج از سخنرانیهای آتشین و بیانیههای داغ و تحریک آمیز استفاده کرده و سعی می نمایند هیجانات زودگذر در جامعه ایجاد کنند.
حضرت علی (علیه السلام) درباره شیوه جنجال آفرینی و تشنج زایی ناکثین در فتنه جمل می فرمایند: “وقد ارعدوا و ابرقوا : اینان رعد و برق برپا کردند “. (28(
ایجاد هیاهو و غوغاسالاری بر سر قتل عثمان از سوی ناکثین و قاسطین و تحریک احساسات مردم از طریق سخنرانیهای آتشین و به نمایش گذاردن پیراهن خونین وی و سپس داعیه خونخواهی عثمان، از شیوههای جریان نفاق بود که رهاورد آن منجر به ایجاد تشنج و جنجال در جامعه اسلامی گردید.
5- تحریف باورهای دینی و تضعیف ولایت و رهبری
پنجمین رهاورد جریان نفاق برای جامعه اسلامی، بدعت گذاری در دین و تحریف باورهای دینی و هجمه به ولایت و رهبری است. جریان شوم نفاق با ترویج تسامح و تساهل و اباحه گری و همچنین تأکید بر قرائتهای مختلف ازدین، جامعه را در تلاطم شبهات قرار داده و به سوی گمراهی می برد.
در این رابطه حضرت امیر (علیه السلام)، “معاویه ” سرکرده قاسطین را چنین خطاب می کند: “بسیاری از مردم رابه گمراهی خویش فریب دادی و به تباهی افکندی و به امواج نفاق خود سپردی. ظلمت، گمراهی، آنان را فرا گرفت و در تلاطم شبههها گرفتار آمدند و از راه راست خود دور گشتند “. (29(
در تاریخ آمده است که این جریان نفاق، کنیزی را به امامت جماعت منصوب و مردم را وادار به اقامه نماز نمود، نماز جمعه را در روز چهارشنبه اقامه کرده، شرب خمر و رقص و غناء را آزاد کرد.
جریان نفاق همواره در لباس حق ظاهر گردیده و باطل را ترویج می کند. این جریان در راه تضعیف باورهای دینی، در برابر رهبری و ولایت قرار می گیرد و دست به کار شکنی، سرپیچی و طغیان می زند.
حضرت علی (علیه السلام) به دلیل این رهاورد خطرناک جریان نفاق، بر ضرورت شناخت منافقین و برحذر بودن از آنان تأکید نموده و در خطبهای می فرمایند: “شما بندگان خدا را به پرهیزگاری سفارش می کنم و به درک و شناخت منافقین توجه می دهم. زیرا اینان هم گمراه هستند و هم دیگران را به گمراهی می اندازند، هم لغزندهاند و هم افراد را به لغزش می اندازند. در هر راهی دام گسترداهاند در برابر هر حقی، باطلی می سازند، برای هر مستقیمی، انحرافی بوجود می آورند. حرفی که می زنند همراه ایجاد عیب در دلهاست. حرف آنان ساختگی و ظاهری فریبنده دارد. راه انحراف را همواره می سازند. اینان گروه شیطانند “. (30(
نفاق جدید در حال حاضر، اهتمام ویژهای به تحریف باورهای دینی و تضعیف ولایت و رهبری دارد. این جریان می کوشد با تمسک به قرائتهای مختلف از دین، اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) را قرائت طالبانی و فاشیستی از دین معرفی نموده و ولایت فقیه را نیز استبداد و دیکتاتوری بنامد.
در همین رابطه امام عظیم الشان راحل با آینده نگری نسبت به ظهور جریان نفاق جدید می فرمایند: “شما بعدها مبتلا به این هستید، مبتلا به یک همچون اشخاصی هستید که گاهی به صورت اسلامی وارد می شوند. همین مسائلی که حالا مطرح می کنند که باید ولایت فقیه نباشد، این دیکتاتوری است “. (31(
6- فتنه آفرینی:
“ایجاد بحرانهای امنیتی و فتنه آفرینی ” ششمین رهاورد شجره ملعونه نفاق است. منافقین به دلیل آشتیناپذیری با مؤمنین، از یک طرف شدت عمل خود را نسبت به آنان ابراز می نمایند و از طرف دیگر، عطوفت و مهربانی خود را نثار جبهه ضد دینی می کنند. هم گرایی و همراهی جریان نفاق با دشمنان شناخته شده و کمین کرده بیرونی، باعث می شود حکومت دینی به لبه پرتگاه آشوب و فتنه براندازی و تسلط اجانب سوق پیدا کند.
حضرت امیر(علیه السلام) درباره فتنه آفرینی و آشوب طلبی منافقین در خطبهای می فرمایند: “رنگ به رنگ می شوند، آشوب های گوناگون به پا می کنند به هر تکیه گاهی برای ضربه زدن به شما تکیه می کنند و به هر کمین گاهی برای نقشه کشیدن علیه شما پناه می برند. عمل آنان معیوب و گفتههای آنها جالب است. کار آنان دردی کشنده است. دشمنِ نعمت و آسایشند. بر معصیت تأکید دارند و ناامید کننده هستند “. (32(
منافقین با فتنه آفرینی و ایجاد آشوب، نظام زندگی اجتماعی را مختل و امنیت عمومی را به مخاطره میاندازند. حضرت علی (علیه السلام) در خصوص فتنه آفرینی منافقین و اختلال در زندگی مردم و امنیت عمومی می فرمایند: “آنها کسانی هستند که هر گاه متحد شوند، زیانبار خواهند بود و هر گاه متفرق شوند سود به بار خواهد آورد “. در این هنگام برخی از حاضرین که از فرمایشات حضرت متعجب شده بودند، از امام سئوال کردند: “زیان اتحادشان را دانستیم، اما سود پراکندگی آنان در چیست “؟ حضرت در پاسخ آنان فرمودند: “پیشه وران و اهل کسب به کارهای خود باز می گردند و مردم از تلاش آنها سود می برند، بنّا به کار خود می پردازد، بافنده مشغول بافندگی می شود و نانوا به پخت نان می پردازد “. (33(
به راه انداختن جنگ “جمل “، “صفین ” و “نهروان ” ناظر برفتنه آفرینی نحلههای نفاق در دوران تأویل بود که علاوه بر از هم پاشیدن نظام زندگی اجتماعی و از میان بردن امنیت عمومی، باعث شهید و کشته شدن جماعت بسیار زیادی از مردم و در نهایت سست شدن پایههای حکومت دینی گردید.
در زمان کنونی نیز رهاورد مذکور جریان نفاق جدید، به ویژه در چند سال اخیر، غائلههایی را به کشورمان تحمیل نموده که حوادث پس از انتخابات و فتنه مخملین از آن جمله می باشد و باعث وارد آمدن ضرباتی به نظام زندگی اجتماعی و امنیت جامعه گردید.
در وسایل الشیعه حدیثی از امام رضا (علیه السلام) پیرامون فتنه انگیزی جریان نفاق نقل شده که حضرت می فرمایند: “برخی از کسانی که مودت و دوستی ما اهل بیت (علیه السلام)را دستاویز ساختهاند، زیان و فتنهانگیزشان بر شیعیان ما از دجال بیشتر است “. از حضرت پرسیدند: “ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چرا فتنهشان از دجال بیشتر است؟ “. حضرت رضا (علیه السلام)فرمودند: “زیرا با دشمنان مهر و مودت می روزند و نسبت به دوستان، دشمنی و عداوت می نمایند. هرگاه چنین شد، حق و باطل به هم می آمیزد و حقیقت مشتبه گردید، در نتیجه انسان مؤمن از منافق بازشناخته نمی شود “. (34(
چگونگی شناسایی جریان نفاق جدید
در دوران تأویل یکی از مهمترین تهدیدها و چالشهای جامعه اسلامی، جریان نفاق و نحلههای آن میباشد. این جریان تاکنون ضربات جبران ناپذیری را بر پیکره اسلام وارد کرده است. از سوی دیگر ناشناختگی و پیچیدگی این شجره ملعونه و جریان شوم، آن را خطرناک تر می سازد. بر همین اساس، شناخت منافقین و مقابله با آنها یکی از ضرورتهای جامعه اسلامی در دوران تأویل می باشد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بحثی پیرامون جریان نفاق، چگونگی شناخت این جریان را تبیین نمودند. ایشان با ارائه ملاک و معیار برای شناسایی منافقین فرمودند: “امروز برای شناسایی منافقین دسته دوم (منافقین جدید) نشانه وجود دارد و نشانه آن همراهی با دشمنِ شناخته شده است. جمهوری اسلامی دشمنان معروفی دارد که هیچ پرده پوشی در دشمنی خود ندارند، مانند جهان استکبار که رأس آنها امریکاست. حالا که دشمن صریح داریم، کوچک و ضعیف هم نیست، منافق را می شود از همراهی با دشمن شناخت. این وسیله امروز در اختیار ماست، ولی در اختیار مسلمانان دوران پیامبر (صلی الله علیه و آله) نبود “. (35(
همراهی با دشمن، پیروی و متابعت از او را به همراه می آورد و افرادی که از دشمن تبعیت کنند، دچار ضلالت و گمراهی شده، از حیطه ولایت الهی خارج و در زمره ولایت طاغوت قرار می گیرند. براین اساس میتوان از این نشانه و معیار برای شناخت جریان نفاق استفاده کرد.
در آیات نورانی قرآن آمده است: “ولن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم: هرگز یهود و نصاری از تو خشنود نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها نمایی “. (36(
حضرت آیت الله العظمی خامنهای در ادامه تبیین چگونگی شناخت جریان نفاق جدید می فرمایند: “هر کسی با دشمن همراهی کند، مورد سوء ظن قرار می گیرد. هر کس برای دشمن و در جهت او کار می کند، مورد سوء ظن است. هر کس از کار او، دشمن استفاده می کند، مورد سوء ظن است. هر کس برای دشمن استدلال درست می کند، مورد سوء ظن است “. (37(
رهبر معظم انقلاب اسلامی، “وجود عناد ” در افراد همراه شده با دشمن را نشانه قطعی نقاق دانسته و میفرمایند: “مورد سوء ظن یعنی چه؟ منافق است؟ نه. شاید از روی غفلت کار انجام می دهد، مورد سوء ظن است، یعنی این امکان به وجود می آید دشمن به سوی خود کشانده و جزء دشمن باشد. راه برای امتحان هم باز است. اگر نشانه “غفلت ” در اوست، غافل است. اگر دیدیم نشانه “عناد ” در اوست منافق است “. (38(
چگونگی مقابله با جریان نفاق:
شهیدمطهری، مبارزه با منافقان را “سخت ترین میدان مبارزه موحدان ” دانسته و تنها راه جلوگیری از به قدرت رسیدن و یا حذف آنان از معادلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را بستر سازی فکری، فرهنگی و بالا بردن سطح آگاهی افراد جامعه می داند. ایشان در این باره تصریح می فرمایند: “مشکل ترین مبارزه، مبارزه با نفاق است که مبارزه با زیرکیهاست که احمق را وسیله قرار می دهند. این پیکار از پیکار با کفر به مراتب مشکل تر است. زیرا در جنگ با کفر، مبارزه با یک جریان مکشوف، ظاهر و بی پرده است. اما مبارزه با نفاق در حقیقت مبارزه با کفر است و شیطنت و درک آن، برای تودهها و مردم عادی، بسیار دشوار و گاهی غیرممکن است و لذا مبارزه با نفاق غالباً شکست خورده است. زیرا تودهها، شعاع درکشان از سرحدِ ظاهر نمی گذرد و نهفته را روشن نمی سازد و آنقدر بُرد ندارد که تا اعماق باطنها نفوذ کند “. (39(
جهل و ناآگاهی مردم، سپر مستحکم و دژ مطمئن برای جریان شوم و شجره ملعونه نفاق می باشد. در این هنگام تنها راه چاره، آگاه سازی مردم از طریق روشنگری خواص است. بر همین اساس شهید مطهری میفرمایند: “باید توجه داشت که هر اندازه احمق زیاد باشد، بازار نفاق داغ تر است. مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نیز هست. زیرا احمق، ابزار دست منافق است. قهراً مبارزه با احمق وحماقت، خلع سلاح کردن منافق و شمشیر از دست منافق گرفتن است “. (40(
از این رو و براساس سیره پیامبر عظیم الشان اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) نباید ابتدا به ساکن منافقین و یا مردم ناآگاه و همراه شده با منافقین را حذف کرد. بلکه می بایست با حفظ آرامش و متانت توأم با صلابت، جامعه را از “ظاهر بینی ” به “دقیق بودن ” رهنمون ساخت تا با به وجود آمدن امنیتِ تفکر، مردم فرصت یابند در فضای آرام بیندیشند و انتخاب نمایند. لذا جبهه حق و مؤمنین برای مقابله با جریان نفاق به عناصری همچون، متانت، پایداری، پویایی و استمرار نیاز دارند.
سخن پایانی:
به تصریح قرآن کریم، قوانین و سننن الهی حاکم بر تاریخ یکسان بوده و تغییر ناپذیر است. در آیات نورانی قرآن آمده است: “فلن تجد لسنت الله تبدیلا و لن تجد لسنت الله تحویلا: طریقه خدا هرگز مبدل نخواهد شد و طریق حق و سنت الهی هرگز تغییر نمی پذیرد “. (41(
بر همین اساس مطالعه تاریخ و فراگیری درسهای آن که قرآن و سنت بر آن تأکید دارند، تأثیر فراوانی در آسیب شناسی و آسیب زدایی جوامع، به ویژه جامعه اسلامی دارد. بنابراین با توجه به قاعده مذکور، در سخن پایانی به تحلیل جریان نفاق و نحلههای آن در جامعه اسلامی پس از انقلاب اسلامی می پردازیم.
انقلاب اسلامی و نظام دینی برآمده از آن، از یک سو بخشی از تاریخ دوران تأویل می باشد و از سوی دیگر و از آنجا که نظام جمهوری اسلامی در درون خود، دو برهه استقرار و استمرار را تجربه کرده و می کند، به مثابه دوران تنزیل و تأویل در صدر اسلام است. به عبارت دیگر می توان دوران پرافتخار امام عظیم الشان راحل را دوران تنزیل انقلاب و دوره پر برکت رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنهای را دوران تأویل انقلاب نامید.
در این راستا و چنانچه بخواهیم براساس قاعده تغییر ناپذیری سنتهای الهی، انقلاب اسلامی و جریان نفاق را در چارچوب دوران تأویل تحلیل نماییم، باید گفت که مصادیقی از نحلههای نفاق (ناکثین و قاسطین) درتاریخ پس از انقلاب به منصه ظهور رسیده است.
در این رابطه برخی از گروه های مخالف نظام را می توان مصداق بارز قاسطین نامید. جریانها و گروههایی که علاوه بر باورهای سست و التقاطی در خصوص انقلاب، از ابتدا دارای حسادت و کینه نسبت به امام عظیم الشان راحل بودند و همانند جریان قاسطین و حزب طلقاء، تزویر و نیرنگ همواره در قول و عمل آنان نمایان بوده است.
“تجدید نظر طلبان سکولار ” و “تکنو کرات های لیبرال ” و همچنین “افراد قدرت طلب ” را نیز باید مصداق مبرهن ناکثین دانست که از چهار عنصر “وجاهت “، “ثروت “، “قدرت ” و “سیاست “، برخوردار هستند. برآیند رفتار این نحله از جریان نفاق جدید باعث گردیده که بعضاً نظام و جامعه با چالشهای “حقانیت و مشروعیت “، “غوغاسالاری و جنجال آفرینی ” و همچنین “فتنههای خطرناک ” مواجه شود که فتنه مخملین اخیر یکی از آن موارد می باشد. در این میان نکته بسیار جالب توجه آن است که جریانهای مذکور، داعیه دار اصلاح طلبی نیز بوده اند.
در تحلیل جریان نفاق جدید، نکته بسیار مهم، پیوند این دو نحله از جریان نفاق (ناکثین وقاسطین زمان حاضر) با یکدیگر میباشد که به ویژه در اتفاقات پس از انتخابات مشاهده گردید و این مسأله، بار دیگر تغییر ناپذیری قوانین و سنن الهی حاکم بر تاریخ را به اثبات رسانید. چرا که ناکثین و قاسطین در صدر اسلام نیز جبهه ائتلافی را علیه حکومت امام علی (علیه السلام) تشکیل داده بودند.
از سوی دیگر چنانچه بخواهیم براساس تحلیل تاریخی و تطبیقی، انقلاب اسلامی را در دو برهه دوران تنزیل و تأویل تحلیل نمائیم، می بایست تصریح کرد که نظام اسلامی و جامعه دینی تاکنون با هر سه دسته از منافقین مواجه شده است. در دوران استقرار یا به تعبیر دیگر تنزیل و شکل گیری نظام اسلامی، جامعه با منافقین دسته اول و دسته سوم (شبیه دوران تنزیل در صدر اسلام) مواجه گردید.
منافقین دسته اول، گروهها و جریانهایی را در بر می گیرند که نه تنها اعتقاد به نظام دینی و امام عظیم الشان راحل نداشتند، بلکه با برقراری ارتباط پنهانی با آمریکا و جاسوسی برای آنان، در انتظار براندازی نظام اسلامی بودند. این جریانها و گروهها همانند دسته اول منافقین در صدر اسلام، در نقش ستون پنجم ظاهر گردیده و دشمن بعثی با جهت دهی و گرای آنها، جنگ شهرها را با بمباران و موشک باران مناطق مسکونی آغاز کرد.
همچنین نظام اسلامی و جامعه دینی در دوران تنزیل (شکل گیری و استقرار انقلاب اسلامی)، منافقین دسته سوم (منافقین محارب) را نیز تجربه کرده است که نماد آن سازمان منافقین می باشد. این سازمان همانند منافقین محارب در صدر اسلام، در خرداد 1360 علیه جمهوری اسلامی، اعلام جنگ مسلحانه نمود و بیش از پانزده هزار نفر را در طی چند سال به شهادت رسانید.
در این تحلیل تاریخی وتطبیقی، چنانچه دوران پس از رحلت امام عظیم الشان راحل را دوران استمرار و یا به عبارت دیگر برهه “تأویل نظام اسلامی ” و مبارزه برای چگونگی پیاده سازی اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی بدانیم، آنگاه و همانطور که منافقین دسته دوم و نحلههای آن در دوران تأویل در صدر اسلام شکل گرفتند، در این برهه نیز براساس قوانین و سنتهای الهی حاکم بر تاریخ، می بایست شاهد ظهور و بروز منافقین دسته دوم (نفاق جدید) باشیم که البته این چنین نیز شد.
ظهور قاسطین (گروههای مخالف و معاند نظام) و ناکثین (تجدید نظر طلبان سکولار ، تکنوکرات های لیبرال و همچنین برخی افراد قدرت طلب) و ائتلاف آنان در فتنه مخملین پس از انتخابات، مؤید تغییر ناپذیری سنتهای الهی و ضرورت عبرت آموزی از تاریخ است.
به طور خلاصه عملکرد جریان نفاق جدید پس از رحلت امام عظیم الشان راحل را اینگونه می توان برشماری کرد:
– برهم زدن انسجام اجتماعی
– آرمان زدایی و ایدئولوژی زدایی
– امام زدایی
– میدان دادن به دشمنان اسلام، انقلاب وامام (ره)
– ترویج تجمل گرایی و اشرافی گری
– در هم آمیختن مرزبندی خودی و غیرخودی
– تضعیف ولایت و رهبری
– ایجاد جنجال و تشنج در فضای سیاسی کشور
– ناکارآمد نشان دادن حکومت دینی
– تضعیف ارکان و پایههای اقتدار نظام اسلامی
– تضعیف اعتقادات و باورهای دینی و هجمه ارزشها
– زیر پا نهادن قانون و ترویج قانون شکنی در جامعه
– غوغاسالاری و التهاب آفرینی
– اعمال شدت عمل نسبت به نیروهای وفادار به انقلاب و مرعوبیت در برابر دشمنان
– فتنه آفرینی و بردن نظام به لبه پرتگاه آشوب و براندازی
پایان بخش این نوشتار دو جمله از امام عظیم الشان راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون جریان نفاق خواهد بود.
حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند: “بزرگترین معصیت، امروز در کشور، ایجاد اختلاف است، ایجاد نفاق است “.(42)
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز پیرامون جریان نفاق می فرمایند: “با پدیده نفاق هوشمندانه برخورد کنید. پدیده نفاق خطرناک است، چیزی که توانست درصدر اسلام، کوشش مجاهدین و مؤمنین را در نهایت معطل بگذارد، نیروها و لشگریان قداره کش نبودند، بلکه حیلهها و مکرها و خدعههای دشمنان نقابدار منافق بود “.(43)
والعاقبه للمتقین.
منابع:
1- نهج البلاغه نامه 27
2- سخنرانی مقام معظم رهبری 1377 در لشگر 10 سید الشهدا علیه السلام
3- سخنرانی شهید مطهری در کانون توحید تهران
4- سخنرانی مقام معظم رهبری 1377 در لشگر 10 سید الشهدا علیه السلام
5- همان
6- همان
7- سوره مبارکه حجرات آیه 9
8- ر. ک به کنزالعمال ج 11 صفحه 613 ح 32969
9- همان
10- بحار الانوار ج 36 صفحه 309
11- سخنان مقام معظم رهبری در سال 1377 در لشگر 10 سیدالشهدا علیه السلام
12- سوره مبارکه احزاب آیات 23 و 24
13- ر. ک به تفسیر مجمع البیان ذیل آیات 23 و 24 سوره احزاب.
14- شرح الاخبار ج 1 ص 400
15- ر. ک به کتاب الفتوح ج 2 ص 463، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 20 ص 227 ح 199
16- تاریخ مفصل اسلام ص 103
17- همان ص 161
18- امام علی (علیه السلام)روزگار عثمان ص 30
19- تاریخ مفصل اسلام ص 175
20- همان
21- نهج البلاغه خطبه 210
22- وصیت نامه سیاسی الهی حضرت امام خمینی (ره)
23- نهج البلاغه خطبه 194
24- تاریخ طبری ج 4 ص 486
25- نهج البلاغه قصار 262
26- سوره مبارکه بقره آیات 11 و 12
27- تاریخ طبری ج 4 ص 445 و 446
28- نهج البلاغه خطبه 9
29- همان نامه 32
30- همان خطبه 185
31- صحیفه نور ج 9 178
32- نهج البلاغه خطبه 185
33- همان کلمات قصار 199
34- وسایل الشیعه ج 16 ص 179 ح 21289
35- سخنرانی مقام معظم رهبری 1377 در لشگر 10 سید الشهدا علیه السلام
36- سوره مبارکه بقره آیه 120
37- سخنرانی مقام معظم رهبری 1377 در لشگر 10 سید الشهدا علیه السلام
38- همان
39- مجموعه آثار شهید مطهری ج 16 ص 338
40- جاذبه و دافعه حضرت علی علیه السلام ص 176
41- سوره مبارکه فاطر آیه 43
42- صحیفه نور ج 9 ص 435
43- سخنرانی مقام معظم رهبری 1377 در لشگر 10 سید الشهدا علیه السلام