نامه فرزندان ناشنوای شهید دکتر سعیدی به آقای برمن
به گزارش روابط عمومی انجمن دفاع از قربانیان تروریسم سایت دی امریکن کانسرواتیو، در 7 جولای 2019 در مقالهای با عنوان “تطهیر منافقین بیمعنی است” به قلم دانیل لاریسون بخشهایی از واقعیتهای موجود در این فرقه تروریستی را بیان نمود.
این مقاله پاسخی به مقاله ایلان برمن با عنوان “درک منافقین” منتشر شده در سایت نشنال اینترست می باشد. دانیل لاریسون در این مقاله بخشهایی از مقاله برمن را مورد نقد قرار داده و معتقد است که برمن برداشتی سطحی از این فرقه داشته و بسیاری از انتقادات وارده به آنها را نادیده گرفته است. لاریسون در بخشهای دیگرمقاله، جذب سیاستمداران و مقامات سابق امریکایی توسط این فرقه را نتیجه پرداخت هزاران دلار دانسته و آن را زنگ خطری برای جامعه امریکا میداند. لاریسون در ادامه بیان میکند که برمن به تاریخچه خشونتبار و سوءاستفاده از اعضای این فرقه وهمکاری آنها با صدام حسین در زمان جنگ ایران و عراق و همچنین به حملات تروریستی آنها علیه شهروندان ایرانی و امریکایی و قتل دانشمندان هستهای اشاره نداشته است. لاریسون در نهایت جمعبندی میکند که منافقین فرقهای مشابه خمرهای سرخ میباشد.
در همین راستا، فرزندان شهید دکتر یحیی سعیدی نامهای خطاب به ایلان برمن نوشتهاند که از سوی انجمن دفاع از قربانیان تروریسم منتشر شد. متن این نامه به قرار زیر است:
آقای برمن مقاله شما را با عنوان “درک منافقین” مرور کردیم. این محتوا با تعهد آگاهی بخشی به جامعه در تناقضی فاحش قرار دارد. بسیار متعجب شدیم که شما با آن سابقه شناخت از مباحث خاورمیانه، چطور این مقاله را که جز فریب افکار عمومی کارکرد دیگری ندارد را نگاشته و منتشر نمودهاید. حال همراستا باعنوان مقاله جنابعالی مبنی بر “درک منافقین” این نامه را که روایتی از پدر شهیدمان به دست این گروه جنایتکار است، جهت اطلاع و توجیه افکار عمومی برای شما ارسال مینمائیم. امید است مورد توجه قرار گرفته و درک جامعه را واقعیتر نمائید.
روایت پدری از دو کودک ناشنوا
در غروب دهمین روز از آخرین ماه زمستان در سال 1364 هجری شمسی، دستانی پلید از سوی اهریمنان تاریخ پدر مهربان ما را در مجاورت خانهمان در حالیکه مشغول درمان بیماران در مطب دندانپزشکی بود با مصیبتی جانکاه از ما گرفت.
پس از گذشت 34 سال ، خاطرات آن روز برای ما همچون رویایی باورنکردنی است هر چند که این ذهنیت تغییری در تلخی فقدان پدر ندارد، اما تلختر از آن این است که با گذشت چند سال، نه تنها طراحان و حامیان چنین جنایتی مورد بازخواست و پاسخگویی قرار نگرفتهاند بلکه آزادانه در برخی از کشورهای غربی حضور داشته، و این وضعیت نوعی تضعیف حقوق بشر و ارزشهای والای انسانی است که پیام بسیار دردناک و تلخی برای ما و همه بازماندگان چنین فجایعی میباشد، مبنی بر اینکه در جهان ما شقاوت را ارج مینهند و کرامت و انسانیت ارزشی ندارد.
شهید دکتر یحیی سعیدی، پدری مهربان، طبیبی دلسوز و انسانی خدمتگزار برای محرومان در کشور ایران بود و بسیاری از دانش آموزان بیبضاعت محله نظام آباد تهران را خیرین، مسئولان مساجد و جمعیت هلال احمر جهت درمان رایگان به وی معرفی مینمودند و حتی برای برخی از آنها که احتیاج بیشتری داشتند، دارویشان را نیز تهیه مینمود و در روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به روستای امرآباد در زادگاهش در اراک رفته و خدمات رایگان به نیازمندان ارائه میداد.
در زمان وقوع این مصیبت، ابوذر 5 ساله و زهرا 6 ساله بود، هر دو مادرزادی ناشنوا بودیم، به همین سبب فقدان پدر دردی مضاعف شد بر مشکلات جسمی و دوران کودکی، اما با صبر و پایداری و استقامت بر ظلمت شب تاریک فایق آمدیم. امروز پس از گذشت34 سال این فاجعه اسفبار را مرور میکنیم تا هم انسانیت گرامی داشته شود و هم قساوت و سنگدلی را نکوهش و تقبیح نمائیم و یکبار دیگر پرونده این فاجعه دلخراش در ذهن جامعه بازخوانی شود و کودکان امروز از آثار به جا مانده بر کودکان ایران از رفتار تبهکارانی همچون گروه منافقین مطلع شده تا بسترهای اجتماعی تقویت تروریسم را تضعیف گردد.
بنا بر اسناد و مدارک منتشره، این جنایت را گروه تروریستی منافقین با همکاری دیکتاتور سابق عراق صدام انجام داده و با وقاحت تمام مسئولیت آن را نیز برعهده گرفته است.
همچنان شاهدیم فرصتهای زندگی برای کودکان با خشونت و افراطگرایی بدخواهان از بین میرود و سازمانهای بینالمللی جز اظهار تاسف و کمکهایی در برخی از امور در توقف چنین وضعیتی توفیق نداشته و همچنان شاهد گسترش ترس و وحشت دائمی برای کودکان در جهان هستیم. خشونت علیه کودکان بنیانهای پیشرفت اجتماع و توسعه را تضعیف نموده و سرمایه انسانی و نسلهای آینده بشر را با خطرات و تهدیدهای فراوان مواجه خواهد نمود.
در پایان پیام ما بعد از 34 سال اندوه بیعدالتی به سران ملحد و جنایتپیشه این گروه تبهکار و حامیان آنها این است که
خون به ناحق ریخته پروانه شمع را چندان امان نداد که شب را سحر کند