تحریریه انجمن دفاع از قربانیان تروریسم – گروههای تروریستی روش های مختلفی برای بقای خود دارند، اما اساس بقای آنها، تاکید بر کارآمدیشان است. اینگونه گروهها خود را به عنوان ابزاری موثر در ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی معرفی و بر اساس دستور کاری که از صاحبان منافع دریافت می کنند، اقدامات جنایتکارانه انجام می دهند. گروه تروریستی داعش، القاعده و جبهه النصره در خاورمیانه نمونه هایی واضح از این وابستگی حیات گروه های تروریستی به میزان کارایی در رسیدن به اهداف صاحبان منافع در سطح بین المللی هستند. زمانی که این گروه ها دیگر قادر به تامین این منافع نباشند، به سرعت از صحنه بازیهای سیاسی و نظامی حذف می شوند.
گروه تروریستی منافقین نیز از این امر مستثنا نیست. این گروه تروریستی برای بقای خود دست به هر اقدامی میزند. ترور، وطنفروشی، خیانت، جاسوسی و پولشویی تنها گوشه ای از اقدامات این گروه جنایتکار برای بقا در سالهای گذشته بوده است. این گروه نیز همانند دیگر گروههای تروریستی، اساس بقای خود را بر کارآمد نشان دادن ساختار خود در انجام ماموریتهای محوله از سوی صاحبان قدرت و منافع جهانی میبیند.
این گروه تروریستی در سالهای گذشته تلاش داشته تا خود را به عنوان یک گروه موثر در مخالفت با نظام جمهوری اسلامی نشان دهد. امری که شواهد و قرائن متقن، خلاف آن را ثابت می نماید و نشان میدهد که این گروه تروریستی تنها در حوزه مزدوری برای دشمنان ایران، از جمله رژیم بعثی صدام و رژیم صهیونیستی، موفق بوده است.
با نگاهی به تاریخ چند ده ساله گذشته، ناکامی فاحش گروه تروریستی منافقین در ابعاد مختلف و در جذب مخاطب مردمی نمایان میشود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 به رهبری آیت الله خمینی، گروه تروریستی منافقین با تبلیغات فراوان سعی در مصادره انقلاب داشته و خود را به عنوان نیروی برتر در پیش راندن موتور انقلاب اسلامی معرفی می نمود. اما پس از شکست در کسب قدرت سیاسی از طریق نفوذ در حوزه ریاست جمهوری و از دست دادن مهره اصلیاش، ابوالحسن بنی صدر، به عنوان اولین رئیس جمهور دوران پس از پهلوی، دست به اسلحه برده و با اعلام جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی، ماهیت واقعی جنایتکار و ضدمردمی خود را نشان داد.
انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن شهید بهشتی و هفتاد و دو تن از یاران انقلاب اسلامی و نیز بمبگذاری در دفتر ریاست جمهوری و به شهادت رساندن رئیس جمهور وقت، شهید رجایی و نخستوزیرش، شهید باهنر، اقدام بعدی این گروه تروریستی در انتقامگیری از انقلاب مردمی در ایران بود.
در ادامه نیز ترورهای کور، تخریب گسترده، همکاری با متجاوز بعثی در جنگ هشت ساله، تلاش برای ایجاد شکافهای قومیتی در ایران و بسیاری جنایات دیگر، ماحصل اقدامات این گروه تروریستی در دهه شصت شمسی بوده است. ترور دوازده هزار انسان بیگناه تنها یکی از آمارهای فاجعهبار در خصوص عملکرد این گروه تروریستی در این دهه است.
در دهه بعدی، پس از پایان جنگ تحمیلی و با خاطره شکست خفتبار در عملیات مرصاد در سال 1367، سران این گروه تروریستی بار دیگر هدف خود را علیه مردم بیگناه قرار داده و با ارائه طرحهایی مانند خمپارهزنیهای بیهدف در دهه هفتاد شمسی، باز هم غیرنظامیان بیگناه را به خاک و خون کشاندند. در یک نمونه از این اقدامات، شهید جلال جلیزاوی، معلمی بیگناه، در خمپارهزنی منافقین در شهر اهواز و در حالی که به همراه خانواده قصد عبور از پل اهواز را داشت، به شهادت رسید.
در سالهای بعد نیز گروه تروریستی منافقین با خیانت به کشور و جاسوسیهای گسترده، موجبات تحمیل خسارتهای فراوانی به مردم ایران شدند که آتش زدن مساجد در جریان اغتشاشات سال 1388 یک نمونه کوچک از اقدامات جنایتکارانه و ضددینی این گروه تروریستی بود.
با این وجود، آیا ادعای این گروه تروریستی در داشتن پایگاه مردمی در ایران صحیح است؟ آیا هزاران زن و مرد داغدار اقدامات تروریستی این گروه ضدانسانی، در اصناف و اقشار مختلف اعم از معلم و کارگر و پزشک و … می توانند خاطره عزیزان از دست رفته شان را فراموش نموده و باز هم فریب دروغ های تمام نشدنی سران این تروریست ها را بخورند؟ آیا خاطره سوزاندن زهرا نوربخشِ سه ساله، در اتوبوسی در شیراز در سال 1360، فراموش می شود؟ آیا خاطره جنایات این گروه تروریستی در حمله به بیمارستان اسلام آباد غرب و شکنجه و قتل افراد بیگناه از یادها پاک خواهد شد؟ آیا بازماندگان و فرزندان شهدای ترور می توانند دردهای ناشی از اقدامات تروریستی این گروه را درمان کرده و به طرفداران این قاتلانِ آرامش خود تبدیل شوند؟
پاسخ بسیار واضح است. خیر. از گروهی تروریستی که اعضای خود را نیز قربانی جنایت های بیشمار سران خودفروخته می نماید، نمی توان انتظار داشت با مردم بیگناه رفتاری انسانی داشته باشد. شرح شکنجه های صورت گرفته نسبت به اعضای فراری گروه تروریستی منافقین، هزاران صفحه از خاطراتی است که فراریان از این گروه جنایتکار منتشر نموده اند.
در بعد خارجی نیز اوضاع به همین منوال بوده و این جنایتکاران نتوانسته اند حمایت علنی گروه های مخالف نظام اسلامی و دولت ها را به دست بیاورند.
گروه تروریستی منافقین با ابزارهای مختلفی علیه مخالفان خود اقدام می نماید. این گروه تروریستی حتی در میان گروه های به اصطلاح اپوزیسیون نیز جایی ندارد. اعضای گروه های ضد نظام اسلامی برای دوری جستن از این گروه از یکدیگر سبقت می گیرند و تلاش رسانه های وابسته به قدرتهای استعماری مانند انگلیس و امریکا، نیز نتوانسته است حضور این گروه تروریستی در فضای رسانه ای را عادی سازی نماید.
تلاش گروه تروریستی منافقین در جلب نظر دولت های معاند نظام اسلامی در ایران هم راه به جایی نبرده است.
مایکل روبین، کارشناس مسائل روابط بین الملل، در مقاله ای در سایت AEI.org در خصوص حضور منافقین در ساختار سیاسی امریکا می گوید، “مهمترین موضوع قابل اشاره و البته جالب این است که در میان سه میلیون عضو حکومت فدرال، حتی یک حامی مجاهدین خلق وجود ندارد. جالب از آن جهت که آنها خود را بزرگترین و محبوبترین گروه مخالف نظام ایرانی معرفی می کنند. ناکامی در ارتباط گیری با حتی یک عضو در حکومت فدرال امریکا یک ناهنجاری آماری نیست بلکه نشان دهنده آن است که این گروه دارای هوادارانی بسیار اندک از آن چیزی است که ادعا می کند و یا آنکه مشکلاتی بر سر راه ورود اعضای این گروه به دولت فدرال امریکا وجود دارد”.
اخیرا نیز، مسعود خدابنده، از اعضای سابق گروه تروریستی منافقین و ساکن لندن انگلیس، در مصاحبه با ایسنا در خصوص تحلیل اقدام دولت آلبانی علیه گروه تروریستی منافقین و حضور در اردوگاه آنها میگوید، “اگر در تصاویر افرادی که وارد کمپ سازمان شدند دقت کنید، متوجه میشوید که برخی افراد لباس شخصی هستند که مشخص است اینها آمده اند و دنبال چه هستند. مدارکی که برای آمریکا مهم است درباره رابطه سازمان با نومحافظه کاران و فعالیت آنها علیه دموکراتها در داخل آمریکاست چون آنها مدتی هم با هزینه نومحافظهکاران علیه اتحادیه اروپا فعالیت میکردند تا احزاب راست بالا بیایند و اتحادیه اروپا دچار فروپاشی شود. الان هم در حال کمک به ترامپ علیه دموکراتها هستند. در این مسیر زنگ خطر برای دولت آمریکا به صدا آمده است و دنبال اسناد رابطه سازمان با نومحافظهکاران از جمله بولتون و پمپئو هستند. اینها مدارک مهمی برای آمریکاییهاست چون انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نزدیک است”.
این گروه تروریستی، زمانی که از سوی صاحبان منافع در سطح بینالمللی مورد توجه قرار می گیرد، آن توجه را به عنوان ارتباط با دولت ها و تصمیم گیران تفسیر و تبلیغ نموده و خود را به عنوان عاملان تغییر سیاست در سطح بین المللی معرفی مینماید. در حالی که در هیچ برهه ای از تاریخ، این ارتباط از سطح “کارفرما-مزدور” فراتر نرفته است.
چنین فاکتورسازی از سوی این گروه تروریستی سابقه ای طولانی دارد. در زمانی که ساختارهای جاسوسی اسرائیل، برنامه صلح آمیز هستهای ایران را هدف قرار دادند و اماکن مختلف مرتبط با این برنامه را در سطوح رسانهای جهانی معرفی نمودند، این گروه تروریستیِ منافقین بود که خود را به عنوان عامل جمعآوری و افشای اطلاعات معرفی نمود. در حالی که این گروه تنها پادوی رسانهای ساختارهای جاسوسی رژیم صهیونیستی بود. این رویه در ترور دانشمندان هستهای و اقدامات تروریستی مانند حمله به مجلس شورای اسلامی نیز ادامه یافت.
دیگر این موضوع عیان شده که ساختار تروریستی منافقین تنها یکی از مهرههای ناچیز بازی قدرتهای جهانی علیه نظام اسلامی است و هر زمانی که سران این گروه تروریستی از حوزه اختیارات خود خارج می شوند، با واکنش شدید صاحبان تصمیمگیری در قبال این گروه مواجه شده و حاشیهنشین میشوند.
تاریخ حمله امریکا به عراق و ناپدید شدن مسعود رجوی و در ادامه حفاظت امریکا از اعضای این گروه در برابر اقدامات قضائی در ایران و عراق و در نهایت انتقال به آلبانی و حمایت از این گروه به عنوان یکی از برگهای فشار بر ایران در مذاکرات هسته ای و … ، چیزی جز نقش مزدوری برای این گروه را به اثبات نمیرساند.
فریب آلترناتیو بودن این گروه، به اندازهی طرفداری یک گروه تروریستی از دموکراسی و حقوق بشر، خنده دار، پوچ و بیمعنی است. شنیدن این ادعاها در رسانههای وابسته به گروه تروریستی منافقین و رسانههای قدرتهای جهانی و کارفرمای آنها، اذهان را به یاد آن داستان معروف میاندازد که فردی فریاد زد: جایی آش میدهند! پس از مشاهده هجوم مردم برای گرفتن آش، خودش هم به این توهم افتاد که مبادا این خبر دروغین که خود ساخته، راست باشد! و خود نیز به طرف محل پخش آش حرکت نمود!
اکنون هم گروه تروریستی منافقین، مطابق با سیاست مشهور مشاور تبلیغاتی هیتلر که میگفت هر چه دروغ بزرگتر باشد باورپذیرتر است، خود را با عناوینی مانند آلترناتیو و مدافع حقوق بشر و دموکراسی در ایران معرفی میکند. اما خودشان هم به خوبی میدانند که حمایت ابزارهای رسانهای مخالفان نظام اسلامی از طرح این شعارها تا حدود خاصی بوده و در صورت تخطی از آنها، با واکنش شدید روبرو خواهند شد. امری که در حضور مقامات قضائی آلبانی در کمپ منافقین و مصادره رایانهها و اسناد این گروه تروریستی مشاهده نمودیم.
صاحبان منافع در سطح بینالمللی تصوری فراتر از یک گروه مزدور و جنایتکار نسبت به گروه تروریستی منافقین ندارند و حتی از حمایت علنی از آنها نیز ابا دارند. نام این گروه تروریستی سالها در لیست گروههای تروریستی در امریکا و اروپا قرار داشته و اکنون که از این لیست خارج شدهاند، باز هم دولتهای اروپایی و امریکایی در سطوح رسمی، مدعی ارتباط با این جنایتکاران نیستند.
مطمئنا، استفاده از این گروه تروریستی علیه مردم ایران پایان نخواهد یافت. همانطور که نفرت مردم ایران از گروه تروریستی منافقین باقی خواهد ماند. آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، نسلهای جدیدی هستند که ممکن است تحت تاثیر تبلیغات دروغین تروریستهای منافقین و رسانههای حامیشان قرار بگیرند که پادزهر آن نیز شنیدن روایتهای قربانیان جنایات این گروه تروریستی میباشد. چنین امری سالهاست که رسالت انجمن دفاع از قربانیان تروریسم بوده و این انجمن برای ایجاد چنین سد دفاعی فکری در برابر آن تبلیغات دروغین، تلاش های بسیاری داشته و خواهد داشت.