فارسی   English   عربي    
مقالهویژه

امریکا و منافقین، از محکومیت ساختگی تا حمایت علنی

 

تحریریه انجمن دفاع از قربانیان تروریسم – ایالات متحده امریکا، با کشف قاره ای جدید بوجود آمد. این سرزمین با اسامی پرطمطراقی مانند سرزمین و دنیای جدید تاسیس شد. در این سرزمین جدید، ایده هایی نو به کار گرفته شدند. ایده هایی مانند دموکراسی، حقوق بشر، آزادی و برابری به شعارهای اصلی تبدیل و اعلامیه هایی برای ملت های جهان منتشر شد. در آن زمان الگویی جدید برای حکومت و جامعه بوجود آمد.

البته چنین چهره زیبا و بی نقصی تنها در کتاب های تاریخ امریکایی و دروغ های بیشمار فریبخوردگان این کشور وجود دارد. با مراجعه مجدد به تاریخ تشکیل و نشو و نمای ایالات متحده و بررسی جنایاتی مانند برده‌داری، قتل عام سرخپوستان و شرکت در جنگ‌های مختلف علیه دولت‌های همسایه در قاره امریکا، می‌توان به این نتیجه رسید که تاریخ ایالات متحده همواره با جنگ و خونریزی و تخریب دیگر ملت‌ها همراه بوده است.

به تدریج و با ظهور جنگ های اول و دوم جهانی، ایالات متحده به نیروی برتر در روابط بین‌الملل و به اصطلاح ابرقدرت جهانی بدل شد. اکنون و پس از پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم در سال 1945، ایالات متحده با دکترین‌های مختلفی از جمله دخالت مستقیم نظامی (مانند جنگ کره و ویتنام) و مساعدت نظامی به کشورهای هدف برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی (مانند کمک‌های تسلیحاتی به یونان و ترکیه برای مقابله با گسترش کمونیزم) ، به قدرتی هژمونیک بدل شد.

این هژمونی با خونریزی‌ها، جنگ‌ها و قتل عام های بسیاری بوجود آمده است. ایالات متحده در طول سالیان پس از جنگ جهانی دوم و پس از افول قدرت امپریالیستی بریتانیا، به دنبال فتح مناطق نفوذ جدید و مقابله همه جانبه با ظهور قدرت‌های سیاسی جدید و نیز جلوگیری از ایجاد نظام چندجانبه‌گرایانه برابری‌طلبانه در سیاست بین المللی بوده است.

در دوران پس از جنگ جهانی دوم، جنگ ها (در شبه جزیره کره و ویتنام)، کودتاها (مانند کودتا علیه آلنده در شیلی و کودتا علیه دولت محمد مصدق در ایران) و کمک‌های نظامی به کشورها و ایجاد ژاندارم‌های منطقه‌ای (مانند محمدرضا پهلوی در منطقه خلیج فارس و رژیم صهیونیستی در کشورهای عربی غرب آسیا)، ابزارهای نظامی در سیاست خارجی ایالات متحده بوده اند. اما با ظهور ملت های مستقل و انقلاب اطلاعاتی در سطح جهان بر اساس گسترش رسانه‌های جمعی، نیاز به استفاده از ابزارهای نوین در میان سیاستمداران ایالات متحده احساس شد.

به تدریج استفاده از مزدوران فراملیتی برای انجام جنگ های نیابتی و تروریسم، به سیاست خارجی ایالات متحده در حوزه قدرت سخت وارد می شود تا تلفات انسانی ایالات متحده در مقابله با دیگر ملت ها کاهش یابد. استفاده از این ابزارها در مقاطعی مانند مقابله با دولت انقلابی کوبا ناموفق بود اما تجربه موفق استفاده امریکا از گروه تروریستی القاعده در مقابله با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، بهره کشی دولت های ایالات متحده از نیروهای نیابتی و تروریستی را در سالهای بعدی توجیه پذیر نمود.

یکی از نمونه های اخیر این رویکرد در خاورمیانه، جنگ اخیر علیه سوریه و حمایت های بی چون و چرای امریکا از گروه های تروریستی مانند جبهه النصره و حضور جان مک کین، سناتور جمهوری خواه امریکایی، در سال 2013 در سوریه و دیدار با ابوبکر البغدادی (رهبر گروه تروریستی داعش)، می‌باشد.

ایران نیز از این سیاست مستثنی نبوده است. استفاده ایالات متحده از تروریسم و بویژه همراهی سیاستمداران این کشور با گروه تروریستی منافقین از نشانه های بارز رویکرد تروریستی ایالات متحده است. اخبار مربوط به دیدارهای اخیر مقامات ایالات متحده با عناصر گروه تروریستی منافقین به میزان کافی در فضای رسانه ای منتشر شده و هیچ جایی برای شک و شبهه در خصوص وجود حمایت امریکا از این گروه تروریستی بر جای نگذاشته است.

اما سیر حمایت ایالات متحده از گروه تروریستی منافقین روندی قابل توجه است.

اولین برخورد ایالات متحده با گروه تروریستی منافقین به سالهای قبل از انقلاب اسلامی باز می گردد. در آن زمان، نیروهای امریکایی اهدافی برای اقدامات تروریستی گروه منافقین بودند و در چند مورد، مستشاران نظامی امریکایی به قتل رسیدند. در بسیاری از اسناد منتشر شده از سفارت امریکا در ایران در این دوران، گروه منافقین به عنوان گروهی با رویکردهای تروریستی درنظر گرفته می شود.

پس از انقلاب اسلامی، گروه منافقین، با وجود ادعاهای بی اساس از مبارزه با امپریالیسم امریکا و نیز ظاهر ایدئولوژی مارکسیستی، به عاملی برای نقشه های امریکا در ایران تبدیل می شود. اولین اقدام این گروه تروریستی در راستای منافع امریکا، تلاش برای نفوذ به گروه حافظان امنیت لانه جاسوسی امریکا پس از اشغال توسط نیروهای خط امام بود. سردار یوسف فروتن، از اعضای تیم مدافعان امنیت سفارت در آن زمان، در خاطرات خود می گوید که عناصر منافقین بارها با برگزاری تظاهرات در اطراف سفارت، به دنبال ورود به سفارت و دخالت در موضوع اشغال سفارت امریکا بودند. این اقدامات در حالی صورت می گرفت که از سوی دیگر، ابوالحسن بنی صدر، به عنوان رئیس جمهور وقت ایران، به دنبال واگذاری موضوع لانه جاسوسی امریکا به دولت و کنار گذاشتن سپاه از این موضوع با هدف خدمت به منافع امریکا بود. به نظر می رسد، پیوندهای میان رجوی و بنی صدر در آن دوران، بیش از این ها عمیق بوده و این دو جریان از راه های نظامی و غیرنظامی به دنبال تسلط بر موضوع تسخیر لانه جاسوسی امریکا و کنار گذاشتن سپاه پاسداران از مدیریت ماجرا بودند.

خیانت های این دو جریان در سالهای بعد نیز ادامه یافت و گروه تروریستی منافقین با بهانه های واهی خواستار انحلال ارتش شد. این موضوع زمانی جالب توجه می شود که در سالهای بعد، صدام، دیکتاتور عراق، به ایران حمله می کند و ابوالحسن بنی صدر، که با رمز اس دی لور-1 با سازمان جاسوسی سیا در ایران همکاری می کرد، با کارشکنی های فراوان، روند دفاع در برابر نیروی مهاجم را تضعیف می نماید. همکاری و هماهنگی میان دو جریان بنی صدر و رجوی تا جایی به پیش می رود که در بحبوحه جنگ تحمیلی، مردم ایران به دلیل ترورها و اقدامات آن ها، دچار ناامنی های گسترده ای در جامعه می شوند.

پس از فرار رجوی از ایران و اسکان در فرانسه، شرایط برای هماهنگی میان گروه تروریستی منافقین و امریکا بیش از پیش فراهم شده و پذیرفتن گروه تروریستی منافقین در فرانسه، دلیل دیگری بر حمایت کشورهای غربی از تروریسم و با پوشش دفاع از حقوق بشرمی باشد.

پس از تهاجم صدام، دیکتاتور سابق عراق، به ایران و حضور گروه تروریستی منافقین در عراق، اقدام دیگری از سوی دولت امریکا رخ می دهد. به بهانه ایجاد زمینه مساعد برای انعقاد توافق با دولت وقت ایران، دولت امریکا در سال 1997 (1376)، نام گروه تروریستی منافقین را در لیست گروه های تروریستی امریکا قرار می دهد. این در حالی است که پس از این اقدام، گروه تروریستی منافقین اقدامات خود در ایران را گسترش می دهد و با خمپاره زنی های سال 1378 و به شهادت رساندن افراد بیگناهی همچون معلم اهوازی، شهید جلیل جلیزاوی، و به خاک و خون کشاندن خانواده های بسیاری مانند خانواده بیت سالم در شهر اهواز، بار دیگر چهره ضدانسانی خود را نشان داد. مسلما چنین اقداماتی تنها به دلیل تحت فشار قرار دادن مقامات ایران برای تعامل بیشتر با ایالات متحده صورت گرفته است.

این اقدامات ضدانسانی مانع از همکاری دولت های ایالت متحده امریکا با گروه تروریستی منافقین نبود. تنها هدف دولت های ایالات متحده سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران بود و به همین دلیل دولت های ایالات متحده این گروه تروریستی را یک گروه اپوزیسیون دارای نیروهای نظامی فعال می دیدند که می تواند برای نظام جمهوری اسلامی خطراتی ایجاد نمایند. پس هدفی مناسب برای حمایت هستند. البته در این دوران یک مشکل اساسی وجود داشت و به دلیل حضور منافقین در عراق و ننگ ابدی همکاری با کشور مهاجم به خاک سرزمینی ایران، دولت های ایالات متحده نمی توانستند این گروه را به عنوان آلترناتیو دولت موجود در ایران معرفی نمایند. حضور منافقین در کنار صدام، دیکتاتور عراق، و حمله به سرزمین مادری با استفاده از نیروی نظامی خارجی، تنفر مردم ایران را نسبت به این گروه جنایتکار دوچندان کرده بود.

با این وجود، در سالهای آتی، همکاری های پشت پرده میان گروه تروریستی منافقین و دولت های ایالات متحده همچنان ادامه یافت. در یک مورد واضح، در روز 14 آگوست 2002، کنفرانس مطبوعاتی گروه تروریستی منافقین با موضوع افشای اطلاعاتی پیرامون برنامه هسته ای ایران در هتل ویلارد اینترکانتیننتال واشنگتن برگزار شد. این در حالی است که نام این گروه تروریستی تا 28 سپتامبر 2012 در لیست گروه های تروریستی در امریکا قرار داشته و حمله امریکا به عراق نیز در سال 2003 صورت گرفته است. توجه به تاریخ ها به خوبی نشان می دهد که اقدامات اعمالی دولت امریکا با ادعاهای اعلامی اش به هیچ عنوان همراستا نیستند و دولت های ایالات متحده در ظاهر مدعی چیزی هستند که در عمل به آن پایبند نیستند.

آن جلسه افشاگری، که مسلما بواسطه اطلاعاتی بوده که سازمان های جاسوسی امریکا و رژیم صهیونیستی در اختیار این گروه تروریستی قرار داده اند، جنبه ای دیگر نیز داشت و به نوعی مقدمات سفیدشویی گروه تروریستی منافقین را فراهم نمود تا دولت ایالات متحده به تدریج این گروه تروریستی را به عنوان گروهی سیاسی و آلترناتیو دولت جمهوری اسلامی معرفی نمایند. این هدف در حالی پیگیری می شود که این گروه تروریستی در لیست گروه های تروریستی در اروپا و امریکا قرار دارد.  

پس از حمله امریکا به عراق در سال 2003، دولت امریکا مدعی شد که با گروه تروریستی منافقین قرارداد ترک اقدامات تروریستی و تحویل سلاح را به امضا رسانده و گروه تروریستی منافقین نیز مدعی شد که در بیانیه ای، استفاده این گروه از تروریسم را به پایان رسانده است. البته پرواضح است که نه آن قرارداد منعقد و نه آن بیانیه صادر شده بود. تنها سلاح های سنگینی که گروه تروریستی منافقین پس از سقوط صدام در پادگان اشرف جمع آوری نموده بود، تحویل نیروهای اشغالگر امریکایی شده و با بهانه های حقوق بشر، حفاظت از افراد یک گروه تروریستی برعهده نیروهای امریکایی گذاشته شد.

سالهای بعدی نیز اقدامات سفیدشویی ادامه یافت. در سال 2008، اندیشکده رند، گزارشی در مورد گروه تروریستی منافقین منتشر می نماید و در آن تلاش می نماید تا اقدامات تروریستی این گروه را به اقدامات یک فرقه تقلیل دهد. پرواضح است که مسعود رجوی و مریم رجوی از فشارهای روانی و فریب های شناختی برای نگه داشتن اعضای گروه تروریستی منافقین و واداشتن آنها به اقدامات ضدانسانی استفاده می نمایند، و ابراهیم خدابنده، از اعضای سابق کادر رهبری این گروه تروریستی، می گوید که مسعود رجوی به خواندن کتابهای روانشناسی علاقه خاصی داشته و حتی پرونده هایی از شخصیت شناسی افراد رده بالای این گروه تروریستی ایجاد نموده بود؛ اما تقلیل تمامی اقدامات تروریستی منافقین به رویکردهای فرقه ای، تقلیل عمق جنایتبار اقدامات آنها است.

تلاش های دولت امریکا به گونه ای ادامه یافت که در سال 2012، با خروج نام گروه تروریستی منافقین از لیست گروه های تروریستی، همکاری دولت ایالات متحده با تروریسم به مرحله جدیدی وارد شد. به تدریج و با بهانه حفظ حقوق بشرِ تروریست های منافقین، و البته با هدف جلوگیری از تعقیب قضائی رهبران این گروه در دادگاه های عراق، اعضای این گروه به کشور آلبانی، منتقل شدند. در آلبانی نیز با حمایت های گسترده امریکا از منافقین، این گروه در کشوری که به وجود مافیای مواد مخدر و تجارت های غیرقانونی مشهور بوده، به عنصری اساسی در مناسبات سیاسی بدل می شود و روابط دیپلماتیک دولت آلبانی با ایران به تلاطم می افتد. مسلما حضور این گروه تروریستی در آلبانی و در اختیار گرفتن زمین های وسیع در این کشور و ساخت پادگان اشرف 3 در اطراف شهر دورس در آلبانی، بدون حمایت های همه جانبه امریکا امکانپذیر نبود.

به هر حال، با حضور گروه تروریستی منافقین در آلبانی، دیگر مجالی برای پنهانکاری در میان دولتمردان امریکایی در حمایت از منافقین وجود نداشت. ملاقات های علنی میان امریکایی و رهبران گروه تروریستی منافقین انجام شد و چهره های شناخته شده امریکایی به نشست های سالیانه این گروه تروریستی آمدند. جان بولتون، مایک پنس، رودی جولیانی و مایک پمپئو از مقامات شناخته شده امریکایی هستند که در نشست های منافقین حضور یافته و یا با مریم رجوی در آلبانی و دیگر کشورها ملاقات های علنی داشته اند. در همین راستا نیز ملاقات مایک پمپئو با مریم رجوی در 15 مهر 1402، امری غریب نبوده و نشانه ای دیگر از وجود حمایت دولت امریکا از این گروه تروریستی است. 

اینکه افرادی خارج از دولت امریکا در این ملاقات ها حضور می یابند نیز دلیلی بر خودسری آن ها نیست. بسیاری از اقدامات دولت های ایالات متحده امریکا در حوزه های لابیگری و خارج از مناسبات دولتی انجام می گیرد.

از سوی دیگر، درست است که گروه تروریستی منافقین با دولت های جمهوری خواه، مناسبات حسنه دارد اما نباید فراموش نمود که حضور دفاتر سیاسی این گروه تروریستی در واشنگتن و لابیگری های مداوم آنها در زمان وجود دولت های دموکرات در امریکا نیز ادامه یافته و همکاری دولت های ایالات متحده با گروه تروریستی منافقین به وضوح نشان می دهد که دولت های امریکا برای رسیدن به اهداف خود در سطح بین المللی از هر ابزاری استفاده می کنند و نمی توان از دولتی که هزاران نفر را در بمباران های اتمی هیروشیما و ناکازاگی ژاپن قتل عام نمود، انتظار داشت که از گروهی تروریستی مانند منافقین برای مقابله با دولت جمهوری اسلامی در ایران استفاده ابزاری نکند.

همکاری میان دولت های ایالات متحده امریکا با گروه تروریستی منافقین از زمان انقلاب اسلامی در ایران گسترش یافته و تا کنون نیز ادامه یافته و در سالهای آینده نیز شاهد آن خواهیم بود. تا زمانی که جمهوری اسلامی در ایران وجود داشته باشد، ایالات متحده نیز از تروریسم برای مقابله با آن استفاده می نماید و گروه تروریستی منافقین تنها یکی از گروه های تروریستی است که در این چارچوب و در زمین منافع دولت ایالات متحده امریکا، علیه مردم ایران مرتکب جنایت می شوند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا