فارسی   English   عربي    
اخبارویژه

نظم جهانی 75 ساله در معرض نابودی قرار دارد

انجمن دفاع از قربانیان تروریسم – ریچارد هاس رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در مطلبی در نشریه این اندیشکده با نام فارین افرز به تحلیل اثرات سیاست خارجی دولت ترامپ بر سیاست جهانی پرداخت.

هاس در این مقاله می نویسد: ترامپ در آغاز کار بیش از آنچه که واقعیت داشت، آمریکا را بحران‌زده نشان داد تا خود را ناجی نشان دهد،وی در ژانویه سال ۲۰۱۷ وارد دفتر بیضی (دفتر رئیس‌جمهور در کاخ سفید) شد و اینطور القا کرد که سیاست خارجی آمریکا باید مختل شود. او در سخنرانی افتتاحیه خود از روی پله‌های کاخ کنگره تصویری شوم از وضعیت آمریکا ارائه کرد. ترامپ گفت تا آن روز آمریکا صنعت کشورهای خارجی را با هزینه صنعت خود غنی کرده و هزینه ارتش خود را صرف ارتش‌های دیگر کرده، از مرزهای کشورهای دیگر به جای دفاع از مرزهای خود حفاظت کرده و تریلیون‌ها تریلیون دلار در خارج از این کشور هزینه کرده، در حالی که زیرساخت‌های خودش در حال فروپاشی است. او سپس قول داد از همان روز “اول آمریکا” را در دستور کار قرار دهد.

به عقیده ریچارد هاس، بعد از حدود سه و نیم سال حضور ترامپ در راس سیاست خارجی آمریکا، او نظرش را تغییر نداده و در سخنرانی اوایل امسال خود در بین فارغ‌التحصیلان افسری از منطق مشابهی استفاده کرد. به باور وی، سخنرانی‌های ترامپ بسیاری از عناصر بنیادی رویکرد او را به جهان نشان می‌دهد: سیاست خارجی عمدتاً یک حواس‌پرتی پرهزینه است؛ آمریکا کار زیادی خارج از این کشور انجام می‌دهد و به همین خاطر در خانه وضعیت بدی دارد؛ تجارت و مهاجرت، مشاغل و جوامع را نابود می‌کنند؛ سایر کشورها بخصوص متحدان آمریکا از قبال این کشور بهره‌مند می‌شوند و در مجموع هزینه‌های رهبری آمریکا به طور قابل توجهی از مزایای آن برای این کشور بیشتر است.

نویسنده در توضیح این رویکرد می‌گوید: در دهه ۱۹۹۰ میلادی ایالات متحده جنگ محدودی را برای عقب راندن تهاجم عراق در خلیج فارس به راه انداخت و مداخلات بشردوستانه‌ای در منطقه بالکان و جاهای دیگر انجام داد که برخی نسبتاً موفق بودند و برخی دیگر نه. بعد از حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، «جورج بوش» رئیس‌جمهور آمریکا تعداد زیادی سرباز به افغانستان و عراق فرستاد که هر دو مورد ناعاقلانه بود (عراق از ابتدا و افغانستان به مرور زمان). در این جنگ‌ها هزینه‌های انسانی و اقتصادی بسیار بیشتر از مزایا بود. در دوران اوباما هم ایالات متحده در چندین مورد آغازگر یا ادامه‌دهنده مداخلات پرهزینه بود که در عین حال به نظر می‌رسید درباره اهداف آن‌ها هم مردد است. در نتیجه این رویکرد، ناامیدی بر اثر زیاده‌روی در خارج با روندهای خانگی بخصوص بعد از بحران مالی سال ۲۰۰۸ تقویت شد. دستمزدهای طبقه متوسط تحلیل رفت و بیکاری گسترده و تعطیل شدن کارخانه‌ها باعث ایجاد دشمنی علیه تجارت شد. در مجموع این حس شایع وجود داشت که تشکیلات با غفلت در حمایت از کارگران آمریکایی و با اتخاذ سیاست خارجی بیش از حد بلندپروازانه، هم در خانه و هم در بیرون شکست خورده است.

نویسنده معتقد است، همتایان پیشین ترامپ بر این باور بودند که اگر آمریکا به شکل‌گیری اقتصاد جهان کمک کند، خودش هم منتفع خواهد شد و مدعی است به طور مثال جنگ خلیج فارس نه برای نفت به این معنا که فرصتی به شرکت‌های آمریکایی بدهد تا منابع نفتی را تحت کنترل درآورند، بلکه برای این که اطمینان یابند نفت برای تامین سوخت اقتصادهای آمریکا و جهان در دسترس است، انجام شد.

در ادامه این گزارش آمده است: برعکس، ترامپ مرتب شکایت می‌کند که ایالات متحده به دلیل عدم تصرف نفت عراق دچار اشتباه شده است. اخیراً او درباره تعادل در تجارت دوجانبه به این معنا که صادرات آمریکا افزایش یابد و واردات کاهش، وسواس پیدا کرده است. در حالی که تا زمانی که سایر کشورها طبق قوانین عمل می‌کنند، این کسری‌ها اهمیتی ندارد و آمریکا می‌تواند برای تامین این کمبودها قرض بگیرد. ترامپ به متحدان آمریکا در ناتو می‌تازد که برای تامین هزینه‌های این ائتلاف نظامی به حد کافی خرج نمی‌کنند و به آمریکا بدهکار هستند. در مذاکرات تجاری با پکن تلاش کرد چین را متعهد به خریدهای خاص محصولات کشاورزی آمریکا کند به جای آن که به موضوعات ساختاری بزرگتر بپردازد که برای شرکت‌های آمریکایی و اقتصاد آمریکا به طور کلی مهم‌تر بودند.

به باور هاس، در قاب کلی، ترامپ علاقه چندانی به حمایت از حقوق بشر، پیشبرد دموکراسی، کاهش مشکلات انسانی یا مورد توجه قرار دادن چالش‌های جهانی مثل مهاجرت، تغییرات آب و هوایی یا بیماری‌های همه‌گیری ندارد. عوارض این بی‌علاقه‌گی به ویژه به طرز غم‌انگیزی در ماههای اخیر آشکار شد

در پایان این مطلب در خصوص پیامدهای انتخاب دوباره ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا هشدار داده شده و آمده است: در صورتی که ترامپ در انتخابات دوباره به پیروزی برسد، احتمالاً عناصر اصلی سیاست خارجی‌اش را دو برابر کند و اخلال به جایی برسد که دیگر همین بازگشت ناقص هم امکان‌پذیر نباشد. در آن صورت باید گفت او دیگر نه «حاضر برای اخلال» بلکه «حاضر برای ویرانگری» است. در آن صورت جهان به صحنه نزاع همه علیه همه تبدیل خواهد شد و درگیری بیشتر و دموکراسی کمتر خواهد شد. اشاعه افزایش خواهد یافت و حوزه‌های نفوذ ایجاد خواهد شد. تجارت در بهترین حالت با رشد کمتری مواجه می‌شود و دلار آمریکا جایگاه منحصر به فرد خود را در اقتصاد جهانی از دست خواهد داد و ارزهای دیگر مثل یورو و رنمینبی (واحد پول رسمی چین) اهمیت پیدا خواهند کرد. بدهی آمریکا مشکل‌ساز خواهد شد و نظم جهانی که ۷۵ سال دوام آورده پایان خواهد یافت.

از طرف دیگر، میشل اوباما، همسر رئیس جمهور سابق امریکا، روز دوشنبه در کنفرانس حزب دموکرات گفت: از جان باختگان کرونا تا اقتصاد و ائتلافات خارجی و عدالت نژادی، رئیس جمهور ترامپ باعث بروز هرج و مرج، تفرقه و فقدان کامل حس همدردی در کشور شده است.

وی افزود: بیایید تاحد ممکن صادق و شفاف باشیم. دونالد ترامپ رئیس جمهوری اشتباه برای کشور ما است. او به اندازه کافی و حتی بیشتر از آن وقت داشت تا ثابت کند می تواند به وظایف خود عمل کند اما در وضعیت دشواری بسر می برد. او واقعا نمی تواند رئیس جمهوری باشد که ما نیاز داریم.

میشل اوباما گفت: جملات رئیس جمهوری می تواند بازارها را به تحرک در آورد، می تواند باعث بروز جنگ یا صلح شود. می تواند انگیزه های بد را نابود و احساسات خوب را برانگیزد. نمی توان در این پست تقلب کرد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا