فارسی   English   عربي    
اخبارمقالهویژه

آخرین فریادهای یک مهره سوخته منافقین

تحریریه انجمن دفاع از قربانیان تروریسم – پس از کش و قوس های فراوان بالاخره نشست سالیانه منافقین در فرانسه برگزار شد. این نشست که در سالهای گذشته با تبلیغات فراوان و با حضور چهره های سیاسی از رده خارج در اروپا و امریکا و با حمایت های لجستیکی و مالی عبری-عربی برگزار می گردید، با حکم اولیه منع برگزاری از سوی دادگاه پاریس و با حضور پلیس آلبانی در مقر این گروه تروریستی در شهر دورس و تفتیش آن، دچار سکته ای کشنده شد، و در نهایت با یک افتضاح تمام عیار در جلب مخاطب، برگزار شد.

تحلیل علت های پشت پرده حضور پلیس آلبانی و حکم قضائی ممنوعیت برگزاری نشست و پس از آن اجازه به برگزاری محدود، مقاله های متعددی مطلبد. اما سخنان مریم رجوی، مسئول فعلی این گروه تروریستی، نکات جالب توجهی را در بر داشته است.

مریم رجوی که سابقه صدور فرمان خائنانه حمله به سرزمین مادری و همدستی با رژیم متجاوز بعثی صدام علیه مردم ایران را دارد، نتوانست عمق شکست های اخیر گروه تروریستی منافقین را پنهان نماید. سخنرانی وی بخشی از ابعاد سونامی وارده بر تروریست های منافقین در روزهای اخیر را به خوبی نمایان می سازد.

 

اذعان به تروریسم

وی سخنرانی خود در نشست حقیرانه منافقین را به گونه ای آغاز نمود که کشور فرانسه را “خانه قدیمی مقاومت” و “جایی که مسعود رجوی در تابستان داغ 1360 به آن وارد شد” معرفی نمود.

حمایت کشورهای مدعی حقوق بشر از تروریسم در بستر پناهندگی که سابقه ای طولانی دارد اما منظور وی از تابستان داغ، تابستان سال 1360 است که با انفجار حزب جمهوری اسلامی (در هفتم تیر) و به خاک و خون کشاندن 73 نفر از شخصیت های سیاسی، فرهنگی و علمی کشور، آغاز و با انفجار دفتر نخست وزیری (در هشتم شهریور) و به شهادت رساندن رئیس جمهور منتخب ملت ایران، محمد علی رجایی، و نخست وزیرش، محمد جواد باهنر، به پایان رسید.

چه روح پلیدی می تواند به انجام چنین جنایات فجیع ضدبشری و کشتن انسان های بیگناه افتخار نماید و با واژه هایی فریبنده آن را زیبا جلوه دهد؟ چه دولت‌هایی می توانند مرتکبین به این جنایات را پذیرا باشند؟ آیا باز هم باید همچون فریب خوردگان بگوئیم این گروه تروریستی مسئول این جنایات نبوده و مسئولیت آنها را نپذیرفته است؟ آیا این سخنان تاییدی بر آن جنایات نیست؟

تایید دخالت گروه تروریستی منافقین در آن جنایت ها و دیگر جنایت هایی که بیش از هفده هزار انسان بیگناه را به کام مرگ کشاند در سخنان مسعود رجوی[1]  و موسی خیابانی[2]  نیز تکرار شده بود و تایید دوباره آن از سوی مریم رجوی، نشانه ای دیگر از عمق استیصال و درماندگی وی برای موثر نشان دادن خود به عنوان یک “تروریست تمام عیار” است.

 

رجز چهل و دو ساله توخالی

در ادامه، مریم رجوی با انتقاد از رویکرد غرب نسبت به ایران و اذعان به شکست‌های پی در پی این گروه تروریستی، خطاب به رهبران غربی می گوید: ” بفرمائید برای صدمین و هزارمین بار تجربه کنید!”.

شاید نسل جوان و جدید ایران ندانند که این گروه تروریستی چه جنایت هایی را در حق مردم مظلوم ایران و عراق انجام داده و در مقابل چه ضربات مهلکی بر پیکره این گروه تروریستی وارد شده است.

رهبر این گروه تروریستی در این جملات به وضوح و عریان نشان می دهد که صدها و بلکه هزاران بار است، در پی شکست طرح های شوم خود علیه مردم ایران، زخم های عمیقی را تحمل نموده و اکنون نیز دیگر نمی تواند آن زخم ها و ضربه ها را در پس کلمات عوام فریبانه و دروغین پنهان نماید.

وی مدعی است، نباید با ایران مذاکره و سازش صورت گیرد و مذاکره گزینه خوبی برای تعامل با ایران نیست. اما این را نمی گوید که مذاکره و سازش تنها زمانی گزینه‌ای برای غربِ غارتگر محسوب می‌شود که راه چاره دیگری غیر از آن وجود نداشته باشد.  

از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، مخالفت های نظام سلطه با حرکت مردم ایران آغاز شد. اما زمانی که از همه تلاش هایشان ناامید شدند، یک گروه تروریستی را به خدمت گرفته و با اعلان جنگ مسلحانه در خرداد 1360، این روند مقابله ای را به تخاصم کشاندند.

تخاصمی که پس از گذشت چهل و دو سال، در عرصه های مختلف و با ابزارهای متنوع ادامه یافته است. اما همگی آنها با شکست مواجه شده و در آخر ماجرا، حربه مذاکره به پیش کشیده می شود تا برای فرصتی دیگر از حمله، آماده سازی صورت گیرد.

در جایی دیگر، مریم رجوی در سخنرانی خود، سال تاسیس ارتش به اصطلاح آزادیبخش منافقین را پس از آن می‌داند که منافقین “سراپا غرق در خون” بودند. این به اصطلاح ارتش در سال 1366 تاسیس شده و نشان می دهد که این گروه تروریستی در همان سالها تحت فشاری شدید قرار داشته و ضربات مهلکی را دریافت نموده بودند.

یکسال پس از آن نیز شکست مفتضحانه‌ در عملیات مرصاد (در 5 مرداد 1367) رخ داد که باز هم زخمی عمیق بر پیکره این تروریست ها وارد شده و موردی بر سلسله ناکامی های این گروهک تروریستی اضافه شد.

در مقابل، با کمال وقاحت مشاهده می کنیم که مریم رجوی در سخنرانی اش از تلاش برای سرنگونی نظام سیاسی در ایران سخن گفته و آن را با “می توان و باید” توصیف می کند.

آیا در این چهل و دو سال از اعلام علنی جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی این “می توان و باید” محقق شده است؟ علت ناتوانی این گروه تروریستی در اجرای همین دو کلمه در کجاست؟

تمام تلاش های چهار دهه گذشته این گروه تروریستی نه تنها منجر به موفقیتی ولو اندک برای این گروه نشده، که در مقابل، با وارد آمدن ضربات پی در پی، مرگ این گروه تروریستی را تسریع نموده است. علت اصلی آن نیز عدم همراهی مردم ایران با کسانی است که شدیدترین جنایات غیرانسانی را در قبال عزیزانشان انجام داده اند.

حامیان اصلی این گروه تروریستی نیز به عدم موفقیت این گروه تروریستی اذعان دارند. در سال 1401، دولت امریکا در بیانیه ای در خصوص ارتباطش با گروه تروریستی منافقین اعلام داشت، “ایالات متحده آمریکا هیچ نوع کمکی به مجاهدین خلق ارائه نمی‌کند و آن را «یک جنبش دمکراتیک مخالف حکومت نمی‌بیند که مردم ایران را نمایندگی کند و شانس موفقیت داشته باشد. [3]”  از نظر امریکا که به خوبی از درون این ساختار پلید آگاه است نیز هیچ شانس موفقیتی برای این گروه تروریستی وجود ندارد، ولی باز هم می بینیم که مریم رجوی با رجزخوانی های توخالی و تکراری، از موفقیت و امید به آینده سخن می گوید.

 آیا مریم رجوی به موفقیتی در آینده این گروه تروریستی امیدوار است؟ مسلما خیر.

وی می خواهد خود را برای صاحبان تصمیم در پسِ پرده های سیاست، موثر و مفید جلوه نماید. صاحبانی که از وی خواسته اند تا در سخنرانی اش، به بخشی دیگر از تصمیم سازان جهانی حمله کند.

 

گردنکشی کودکانه در برابر صاحب تصمیم

به این ترتیب، عرض اندام و گردنکشی مریم رجوی و تعیین تکلیف نمودن برای صاحبان تصمیم در جهان غربی در جهت عدم مذاکره با ایران، بیشتر شبیه به یک لطیفه خنده دار است تا یک اعلام موضع قاطع.

استیصال وی زمانی به خوبی نمایان می شود که تصمیم سازانِ درمانده در برابر ایران را با عبارتی همچون “مدافعان مماشات در وزارت امور خارجه امریکا” توصیف می کند.

با بازگشتی به تاریخ مماشات و مذاکره طلبی در دولت های امریکا می بینیم که باراک اوباما، بیشترین تمایل را به مماشات و مذاکره با ایران داشت. همین اوباما، در یک سخنرانی در سال 1392 عنوان داشت: اگر می توانستم تک تک پیچ و مهره‌های برنامه هسته‌ای ایران را از بین ببرم این کار را می‌کردم.

وی که بیشترین تمایل را به مماشات و مذاکره مورد ادعای رجوی داشته، چنین نظری دارد. حال چگونه است که مذاکره خواهی “مدافعان مماشات در وزارت امور خارجه امریکا” از سر خیرخواهی باشد؟ کاملا واضح است که این رویکرد از سر استیصال است نه از روی خیرخواهی.

اساسا هر دو جریان سیاسی در امریکا، دموکرات و جمهوری خواه، مماشاتی با ایران نداشته و همواره بر طبل دشمنی با آن کوبیده اند. تاریخ چهل و پنج ساله پس از پیروزی انقلاب گواه آن است که از قضا، جریان دموکرات، بیشترین آسیب را به ملت ایران وارد آورده است. چرا که تحریم ها در دوران دولت کلینتون وضع شده و در دولت باراک اوباما تقویت شدند.

درخواست مریم رجوی از مقامات امریکا برای عدم مذاکره با ایران نیز اقدامی بیفایده است. وی از سوی جریانات سیاسی مخالف دولت فعلی امریکا یعنی جمهوری خواهان طرفدار ترامپ همچون مایک پنس و نیز تصمیم سازان عبری-عربی که با رویکردهای فعلی دولت بایدن مخالف هستند، ماموریت یافته تا این اظهارات را بیان نماید و جریانی بیفایده بر خلاف واقعیت های موجود ایجاد نمایند. وی همانند تمامی سالهای عمر خود تنها بلندگوی دیگران بوده و وظیفه ای جز این نمی توان برای وی متصور بود.

از سوی دیگر، مریم رجوی به خوبی می داند که در نهایت تصمیم اصلی در قبال گروه تروریستی منافقین برعهده همان کارشناسان وزارت امور خارجه امریکا است. و آنها هم در حال حاضر، برگه مرتجعین سلطنت طلب را به عنوان برگ برنده خود انتخاب نموده و این امر موجب عصبانیت مسئول فعلی گروه تروریستی منافقین شده و این خشم، در کلمات اعتراضی اش در نشست فرانسه نمایان گشته است.   

 

اختلافات عمیق درون اپوزیسیون

سخنان مریم رجوی افشاگر موضوعات دیگری نیز هست. وی در شرایط موجود، نمی تواند عمق اختلافات خود با دیگر گروه های اپوزیسیون را کتمان نماید و زمانی که می خواهد از شعارهای انقلاب فرانسه یاد کند به یکباره می‌گوید: “آزادی، برابری (بدون هیچ امتیاز موروثی یا دینی) و برادری” و یا در جایی دیگر از “گردی از شاه و شیخ” یاد می کند تا نشان دهد با جریان مرتجع سلطنت طلب در زاویه ای شدید قرار دارد.

دیگر تشت رسوایی اختلاف میان جریانات اپوزیسیون از بام افتاده است.

حمایت امریکا از یک جریان ورشکسته ارتجاع سلطنت طلب، برای یک گروه تروریستی همچون منافقین “گران” می‌آید. و البته که علت واضح است.

هر چه از رقیب حمایت شود، بودجه های اختصاص یافته به این گروه تروریستی کمتر و کمتر می شود. نمایان شدن این اختلاف میان جریان های اپوزیسیون در فریادهای مریم رجوی در فرانسه، نشانه ای واضح از ترس وی از عقب افتادن در مسابقه دریافت بودجه و یا خشک شدن منابع مالی برای بقا است. کمبود بودجه ای که در برگزاری نشست سالیانه این گروه به خوبی نمایان شد.

با این وجود وی همچنان به فریب دیگران ادامه می دهد و آن را بر دروغ هایی استوار می کند که دیگر برای مخاطب آگاه خریداری ندارد.

 

دروغ های شاخدار

تکرار شعارهای توخالی و دروغ های شاخدار مریم رجوی، بخشی دیگر از سخنرانی وی در نشست سالیانه منافقین بود.

آیا کسی باور می کند که یک گروه تروریستی با عقاید عقب افتاده و التقاطیِ با مارکسیسم در تلاش برای برقراری “جمهوری دموکراتیک” و نظامی بر اساس “جدایی دین و دولت” باشد؟ آیا گروهی تروریستی مانند منافقین که هزاران دختر و زن در کشورهای ایران و عراق را به خاک و خون کشیده، می‌تواند مدعی شود که “زن ایرانی را شایسته آن می داند که آزادانه انتخاب کند”؟ این آزادی که این گروه تروریستی از آن دم می زند چیست؟ چرا اعضای این گروه که غالبا زن هستند از حق حیات آزادانه برخوردار نبوده، و بر اساس خاطراتی که از بتول سلطانی[4]، منتشر شده، در وضعیتی بسیار دهشتناک قرار دارند؟ آیا فعالان مرتجع سلطنت طلب در فضای مجازی، حق داشتن این چنین آزادی را ندارند که لشکر سایبری منافقین به جان آن ها افتاده و حتی عکس های خصوصی از فسادهای اخلاقی آنها را منتشر می‌کنند؟

پاسخ به این سوالات خود نوشته ای دیگر می طلبد، اما بیائید نگاهی به نظر سیاستمداران غربی، یا همان تصمیم سازان اصلی این گروه تروریستی بیندازیم.

سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا، پس از حضور پلیس آلبانی در کمپ منافقین و تفتیش آن در سال 1402، اظهار داشت: “آمریکا سازمان مجاهدین خلق را یک جنبش اپوزیسیون دموکراتیک مناسب به نمایندگی از مردم ایران نمی‌داند. از حق دولت آلبانی برای تحقیق درباره فعالیت‌های غیرقانونی در خاک خود، حمایت می‌کنیم.” وی ادامه داد، “دولت ایالات‌متحده هیچ حمایت، کمک مالی یا آموزشی به سازمان مجاهدین خلق ارائه نمی‌دهد و به جز در ارتباط با موضوع‌های مربوط به نقل مکان این سازمان که در سال ۲۰۱۶ تمام شد، هیچ تماس خاصی با آن ندارد”. او تاکید کرد: “وزارت خارجه آمریکا در ارتباط با مجاهدین خلق به عنوان یک سازمان، از جمله در مورد اقدام‌هایی که در نقض حقوق اعضای خودش انجام داده، نگرانی‌های جدی دارد”.[5]

در همین چند بند از اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا، می توانیم عمق دروغ های مریم رجوی و ادعاهای بی اساسش را ببینیم. همانطور که امریکایی ها هم می گویند این گروه تروریستی نه تنها نماینده مردم ایران نیستند که هیچ محبوبیت و طرفداری نیز در میان مردم نداشته و هیچ امکانی برای موفقیت در آینده نیز در قبال اقدامات آنها متصور نمی باشد. این امر واضح است. گروهی که با اعضایش همانند یک زندانی رفتار می کند، هرگز نمی تواند برای آزادی دیگران فعالیت نموده و به موفقیت نیز دست یابد.

مسلما امریکا ارتباطاتی با این گروه تروریستی دارد، اما بیان چنین سخنانی در سطح رسانه، نشانه ای واضح از پایان یافتن اعتبار رسانه ای این گروه تروریستی در نزد مسئولان امریکایی است.

 

کلام آخر

تلاش های گروه تروریستی منافقین با ابزار لابی گری که اروپا و امریکا در اختیارشان قرار داده، که البته اتکای کامل بر پرداخت های کلان مالی از منابع عربی دارند، در برخی موارد موجب جلب نظر سیاستمداران ورشکسته غربی به این دروغ های شاخدار ، با هدف دریافت هدیه های مالی کلان، شده است.

اقدامات بسیاری برای افشای ماهیت واقعی این گروه تروریستی صورت گرفته، و انجمن دفاع از قربانیان تروریسم در سالهای فعالیتش قدم های موثری در این راه برداشته، اما با وجود اطلاعات بسیاری که از سوی مقابل سرازیر شده، نیاز به افزایش چندبرابری این اقدامات را ضروری ساخته است.

اگر تلاش‌ها برای افشای ماهیت و ادعاهای دروغین روسای گروه تروریستی منافقین صورت نگیرد، دروغ های آنها موجب فریب نسل جوانی می شود که خاطره ای از جنایات این گروه تروریستی ندارند.

ادعاهای مریم رجوی در سخنرانی اش آنقدر مضحک است که با اندک تحقیقی می توان دروغین بودن آن را نمایان ساخت. اما سوال اصلی این است که آیا نسل جدیدی که هیچ خاطره و تصوری از عمق جنایات این گروه تروریستی ندارد، آماده تحقیق در خصوص حقیقت و پذیرش واقعیت این گروه تروریستی است؟

جواب هر چه باشد باید بپذیریم که تلاش های روشنگرانه در جهت افشای ماهیت غیرانسانی گروه تروریستی منافقین را باید دوچندان نمود.

 

پانویس

 

[1] مسئول مخفی شده گروه تروریستی منافقین که از زنده یا مرده بودن وی هنوز اطلاعات دقیقی در دست نیست.

[2] مسئول شاخه ترور گروه تروریستی منافقین که در سال 1360 در جریان عملیات دستگیری و در یک خانه تیمی منافقین کشته شد

[3] https://www.bbc.com/persian/iran-63632491

[4] از اعضای سابق شورای رهبری و جداشده از گروه تروریستی منافقین و افشاگر روابط خلاف اخلاق مسعود رجوی با اعضای زن این گروه تروریستی

[5] https://www.iranintl.com/202306203707

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا